یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, March 31, 2006
نه قم خوبه نه کاشون....
دوست عزيزی پرسيده علت مخالفتم با کمک​های آمريکا چيست؟

اولا، تاريخچه کمک​های آمريکا به کسانی که بعدها تبديل به رهبران جنبش​ و گاه رياست کشورهای مختلف رسيده​اند، بسيار طولانی است. سرمايه گذاری ايالات متحده تنها در صورتی انجام می​گيرد که به دنبال تثبيت منافع خود باشد، نه منافع ملتی که صحبتش را می​کند. بسياری از منتقدين سياست​های گزينشی آمريکا سکوت دموکرات​ها را در برابر قتل عام رواندا مثال می​زنند که به دليل فقدان اهميت منافع، خيلی راحت از کنارش گذشت.

ثانيا، اعتقاد دارم که آمريکا دايه مهربان​تر از مادر نيست و به دنبال تحميل يک دولت دست نشانده است. اين مساله با دموکراسی چندان جور در نمی​آيد. هر چقدر آمريکا ادعا کند که هدفش دموکراتيک کردن بدون داشتن چشم​داشت است، من ديرتر باور می​کنم. علت دم تکان دادن بسیاری از ایرانی​هایی که به جلسات مختلف با کاخ سفید و یا کنگره و سنا می​روند هم این است که بتوانند این کمک​ها را به سمت خود بکشانند. همین!

ثالثا، فکر می​کنم که طی شدن منطقی روند دموکراسی در ایران هر چند هم طولانی باشد بهتر از تغییری ناگهانی است. من نه قانون اساسی فعلی ایران را منطقی می​دانم و نه مناسب. کلاهی است که سر ما رفته و باید راهی برای اصلاح آن پیدا کرد. اگر اشغال نظامی چاره کار بود، الان بعد از سه سال وضع عراق بسیار بهتر از این می​بود. نگرانی نیروهای آمریکایی از گروه​های شبه نظامی عراقی را با دقت دنبال کنید. تعداد این عراقی​های چموش کمتر از ۴۰ هزار نفر است، و به قولی حد اکثر ۳۰ هزار نفر . آیا می​دانید نیروهای شبه نظامی ایرانی وابسته به حکومت چند نفر هستند؟ فقط ۱ در صد رای دهندگان به احمدی​نژاد هم که باشند می​شود ۱۷۰ هزار نفر، فکر می​کنید کار اشغال​گران راحت خواهد بود؟

من به تحول منطقی رای می​دهم. تغییری که سال​ها بعد بابتش پشیمان نشویم! الان ممکن است چند گروه مختلف سعی کنند توجه آمریکا را جلب کنند تا گردانندگان بعدی ایران باشند، ولی آیا درکی از اوضاع واقعی ایران دارند؟ چند در صد کسانی که به عنوان طرفدار می​جویند تا پای جان متعهد به حرف​های​شان خواهند بود؟ درک اجتماعی نیروهای اپوزیسیون از واقعیت​های درونی ایران محدود است. مردم ایران فقط ساکنین شمال شهر تهران نیستند، کسانی هم که در این سال​ها صاحب برق و آب و حد​اقل​هایی از زندگی شده​اند هم ایرانی​اند! من در ده کار کرده ام، راننده بولدوزر بوده​ام، نه یک جا که چندین جا. بارها و بارها به نقاط دوردست ایران سر زده​ام. برداشه من از ایرانی با برداشت بخش اعظم اپوزیسیون متفاوت است! چه غلط چه درست، بر اساس دیدگاه خودم حرکت می​کنم، و فکر می​کنم دست کم گرفتن توده​ها به این راحتی که خیلی​ها می​گویند نیست.

وقتی دوست منتقد عزیز، وینستون سخن از پادشاهی می​گوید، با کدام شناخت است؟ آیا می​داند چند در صد از روستاییان ایران در دوران بعد از انقلاب صاحب آب و برق شده​اند؟ این حرف اصلا طرفداری نیست! سوال است! آیا می​داند بخشی از جمعیت ایران به هر روی در هر انتخاباتی فقط بر اساس تکلیف شرعی حاضر می​شوند که البته بخش کوچکی هم نیستند؟

ممکن است هر تغییر ناگهانی برای ما خوشایند باشد، ولی نمی​توانیم منکر ریشه​ها بشویم! تغییر ساختار جامعه ایرانی زمان​بر است! انقلاب و حمله نظامی و کودتا فقط به بازتولید ساختار فعلی به نوعی دیگر منتهی خواهد شد. باز کسانی که راه سو استفاده را بهتر می​دانند سوار خواهند بود، باز هزار فامیل شکل خواهد گرفت و باز ساواکی جدید مسوول سرکوب آزادی بیان می​شود.

وقتی نام پرویز ثابتی را جزو مشاوران رضا پهلوی می​بینید چه احساسی به شما دست می​دهد؟ فکر می​کنید ساختار اطلاعات فعلی تا چه حد بر پایه راه و چاهی بود که او به دست نشاندگانش آموخته بود؟کمی فکر کنید! آمریکا اگر هم دولت جدید بوجود بیاورد نخواهد گذاشت کسانی که متفاوت می​اندیشند زندگی راحتی داشته باشند.

نه قم خوبه نه کاشون....