اول- از طريق سيبيل اين مطلب خواندنی را خواندم.
دوم- سيبيل بنا به دلايلی اين روزها اميد را نماينده مسلم همکاران ولايات متحده معرفی میکند.
سوم- ماجرای گندکاری دبی به جاهای جالبی کشيده است. لطفا بدبخت بيچارههای داخل ايران را به اسم کارگاه حقوق بشر سازمان ملل به دلارهای عزيز آلوده نکنيد، چون برای آن بيچارهها پرونده درست میشود.
چهارم- اين چند روز مريضی، قدر خالهجان را حسابی دانستم! آن روزها پشت سر هم سوپ بود که برايم میرسيد. ديروز نای غذا درست کردن هم نبود.
پنجم- امشب و فردا شب بايد بنشينم دو تا مقاله بلند و بالا را تمام و کمال بنويسم. تحقيقات يکی تمام شده، ديگری هنوز نصفه کاره
است.
ششم- از حکم دادگاه هم مطلع هستم، ولی بنا به محدوديت قانونی فعلا چيزی نخواهم نوشت. مطلبی در این باره نوشتهام که بعد از پایان دوران ... در وبلاگ خواهم آورد. البته جای نگرانی هم نیست.
هفتم- از هفته آينده به اميد خدا باز هم تبديل به دراکولای شبزندهدار خبرگزاری خواهم شد!
هشتم- امروز رفته بودم در يک ساعت زنگ تفريح کار خريد کنم، يکی از برو بکس باحال را دیدیم و با هم ناهار خورديم. يک کمی هم زيادی خوردم...اين هيکل خرج داره ديگه!
نهم- ادپتور لپتاپم به کلی سوخت. در نتيجه نمیتوانم خوابيده مطلب بنويسم!