یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, April 03, 2006
قضاوت با شماست-۳
یکی از حساسیت‌های ویژه من در مورد بسیاری از مدعیان دموکراسی، چیزی است که از غربی‌ها یاد گرفته‌ام. اگر زندگی خصوصی خود را علنی می‌کنید، دیگر خصوصی نیست.

در حالت بعدی، کسانی که خود را راهبر فرهنگ و سیاست می‌دانند، باید بیش از حد مراقب هر قدم خود باشند. بر عکس بسیاری، می‌اندیشم که طالبان قدرت در هر نوع، می‌دانند که موقعیت جدید قیود خود را دارد، و قاعده بازی چنین است که اگر قید را شکستی، صدایش در خواهد آمد.

بی‌نیاز از بردن نام کس یا کسان، می‌توانم مثال بزنم که افرادی را که خود را پرچمدار می‌دانند و با رفتار غیر قابل دفاع خود نزدیک‌ترین یاران‌شان را یا فروخته‌اند و یا سبب بدبختی‌شان شده‌اند. یک علت را این می‌دانم: اینان رسم وفا نیاموخته بودند. سود کوتاه مدت برای‌شان همه چیز بوده...

در مورد مدعیان رفراندوم، وقتی خود را بی‌نیاز از پول خواندند و کاریکاتور امضا شدن چک را توهین دانستند، آیا فکر می‌کردند بدون دلیل به ایشان کمک شده؟ و وقتی از جایی به جای دیگر رفتند برای یک مشت دلار، آیا توان پس زدن بود؟ چرا تصادفا علاقه‌مندان به مطالعه و تحقیق در مورد دموکراسی از بورس فلان دانشگاه فرانسوی، کانادایی، آلمانی، هندی، استرالیایی، آفریقای جنوبی و ...استفاده نکرند؟ لابد چون آن کشورها نگاه خیلی بدی به ایران داشتند؟ یا خرج بیخود نمی‌کرند؟

در مورد کسان و ناکسان زیادی حرف و حدیث وجود دارد. اشکال از آنان نیست که برای ما دان پاشیده اند، مشکل خود ماییم! ما خوددار نیستیم! و برای توجیه همین اشتهای زیادمان لابد به "دموکراسی" ،"آزادی جنسی" ،"پلی‌گامی"، "استفاده آزاد از مواد مخدر"، و ...متوسل می‌شویم و می‌گوییم به کسی ربطی ندارد! معتقدم اگر عیانش می‌کنیم، منتظر قضاوت هم باشیم.

سوی دیگر ماجرا

در جمهوری اسلامی بسیاری از آقایان در یافته‌اند که سو استفاده از نام دین برای‌شان دردسر درست نمی‌کند. بدون اطلاع همسر، زنی دیگر اختیار می‌کنند...فیلم شوکران را که یادتان هست. یک واقعیت بود. تا جایی که دین به نفع‌شان حکم داده چاکر آنند و در مقابل بقیه‌اش سکوت می‌کنند. وقتی ماجراهای ازدواج‌های چند گانه کسی لو می‌رود، فقط صدای سکوت را می‌شنوید...اگر بد است، چرا در خفا، و اگر خوب است، چرا از نقل محافل شدن می‌هراسند؟ وای به وقتی که طرف از زن پنهانی خود هم صاحب فرزند شده باشد... بسیاری از همین حضرات در سال‌هایی که به خاطر داشتن اندکی تریاک، معتادی را اعدام می‌کردند، در باغ خود آزادانه و همراه با هم قطاران صفا می‌کردند....کسانی که خود موقعیت قضایی هم داشتند...

وقتی سکوت می‌کنی، متهمت می‌کنند به همکاری، و وقتی بر پایه تحقیق و علائم مشخص، طرف را عیان می کنی، متهمی به هزار و یک چیز دیگر. آیا اگر کسی با شجاعت بیاید و تکذیب کند، و پای تکذیب خودش هم بایستد و از پی‌گیری نهراسد، اتفاقی می افتد؟ نه! تازه اعتبار از دست رفته هم کسب خواهد شد! و این اعتبار به راحتی خدشه بردار هم نیست!

آیا این افراد اعتبار حرکت‌های مردم‌سالارانه ما خواهند بود؟ آیا می خواهیم پشت سر کسانی که به خودشان هم ایمان ندارند، نماز بخوانیم و به ایشان قسم بخوریم؟ ایا همین افراد موقعیت دیگر صالحان را خراب نکرده‌اند و باعث شکست فرایند دموکراسی در ایران نشده‌اند؟ مگر شکست اصلاحات فقط به خاطر رای آوردن جناح مقابل بود؟ وقتی اعتماد مردم از دست رفت، آدم‌های درست و حسابی هم بی مخاطب ماندند.

شاید حرف من اندکی با عمل‌گرایان متفاوت باشد، ولی اصل ماجرا این است: در انتخاب الگو اگر دقت نکنیم، فاضلاب‌شان خانه‌های ما را غرق خواهد کرد. کسانی که جز خیانت نیاموخته‌اند می‌توانند رسم مردمی بودن را تبلیغ کنند؟

شاید مشکل از آنست که کسی که به دنیا فقط برای سود خالص نگاه می کند، ضرر بقیه اهمیت چندانی برایش ندارد...

نکته: دوستی گفته بود که تو هر وقت خودت بخواهی به اشتباهاتت اعتراف می‌کنی و ...نقدش قابل قبول است. فقط فرقش این است که خیلی از خاطره نویسان بعد از شصت-هفتاد سالگی به این فکر می‌افتند، من در ۳۶ سالگی. احتمالا فرقی میان این دو برای عاقلان وجود دارد.