چون روزگار فعلی هستهای است و روزگارمان هم بد نيست، چند ساعت ديگر که از سر کار راهی خانه میشوم(انشاالله!) اول میروم شيرنی محمدی میخرم و بعدش هم کيک زرد پرتقالی. گمانم دولت فعلی زيادی دارد خودشيرنی میکند!
يکی از دوستان خوبم درباره حوزه خصوصی و عمومی نامهای برايم فرستاده که جوابش را فردا پس فردا خواهم داد. در ضمن با نظر انتقادی بعضی از خوانندگان هم موافق شده ام(انگار نيکان داره الان وبلاگ مینويسه دور از چشم نيکآهنگ!).
عکسهای اکبر را که ديدم کلی حال کردم. خيلی دلم برايش تنگ شده! نمیدانم هنوز به بدخطی قديم هست يا نه؟
علیرضا حقیقی امروز میپرسید چرا اینقدر احمدینژاد را اینجوری میکشی؟ یاد صحبت مرحوم دولو افتادم. میگفت کاریکاتوریست اگر از طرف خوشش بیاید، او را قشنگ خواهد کشید، حتی اگر سوژه مربوطه عصبانی هم باشد، و اگر از طرف بدش بیاید، خودش را هم بکشد نمیتواند او را قشنگ از آب در بیاورد!
حالا مشکل من در رابطه با احمدینژاد دوتاست! اولا همینطوری از او خوشم نمیآید! در ثانی آخر چجوری او را بکشم که از این بهتر بشود؟
خدا بیامرزد مرحوم صابری را... میگفت کوثر! تو چرا آدمها را کریه میکشی؟ من هم در کمال پررویی میگفتم که "کریهکاتوریستم"! از کاریکاتورهایی که از ملت میکشم میتوانید سر در بیاورید که از چه کسانی خوشم نمیآید! حتی گر دقت کنید خواهید فهمید با تمام اذیتی که به حسین درخشان طفلکی کردهام، هنوز خیلی خاطرش را میخواهم!
اگر فردا هوا خوب باشد، میخواهم هم دوچرخه سواری کنم و هم بروم پیش دندانپزشک! تا حالا اینجا به سراغ این سرویس کنندگان دهان و دندان نرفتهام...خد رحم کند!
راستی صحبتهای داریوش ارجمند را خواندهاید؟ یاد شب عروسی افتادم که داریوش مهمان عزیز ما بود. همه مهمانها دور مالک اشتر جمع شده بودند و حال میکردند. از بچههای با معرفت مهر فقط او آمده بود! خدا دماغ علی میرفتاح هایدگر آبادی را تیز تر کند که نیامد! به هر حال داریوش حسابی این پدیده تولید کیک زرد با اختراع مهم رازی که الکل باشد مقایسه کرده است... ما که نمیدانیم اختراع رازی چقدر اثر داشته...باید از مالک اشتر سریال امام علی پرسید!