امروز که دوشنبه باشد، آمريکای شمالی عملا نيمه تعطيل است، در نتيجه از ساعت ورودم تا اين لحظه فقط دوتا خبر کار کردهام.
ديروز چند تا کتاب فرد اعلا خريدم که حسابی مشغولم کرده. همهاش داشتم کارهای کميک را نگاه میکردم و لذت میبردم. اگر کتاب نمیخريدم ديوانه میشدم! من هيچ وقت پولدار نمیشوم و نخواهم شد! بايد وقتی کرم خريد به سراغم میآيد يک غلطی بکنم!
هنوز اين تنبلی وحشتناکم مانع پر کردن فرمهای ماليات سالانه و همينطور رفتن به دندانپزشکی برای سرويس دهان و دندان شده! امان از تنبلی!!!
الان مصاحبه اوریانا فالاچی با آیتالله خمینی را خواندم! حکما بخوانیدش! به جواب خیلی از سوالهایتان خواهید رسید!
مدتی است نیکان و نیکآهنگ شر درست نکردهاند...این یکی به آن یکی دارد علامت میدهد تا لا اقل یک جنگ زرگری راه بیاندازند...
راستی! روزنامه کارگزاران قرار است راه بیافتد! دستمالچیهای دنیا! متحد شوید! جان عمهشان که میخواهند مستقل از پدرخوانده کار کنند. شما گفتید و ما هم باور کردیم...
دیروز دلم شدیدا برای شهر کتاب نیاوران تنگ شد! نمیدانم ماکان زهرایی چند صد کیلو شده!
به خاطر پرخواری این چند روزه، ۳ کیلو اضافه کردهام! کارم که تمام شود میروم ۲۰-۳۰ کیلونتر دوچرخه سواری! سر کار هم قاقالیلی و غذا نیاوردم تا کمی جلوی خودم را گرفته باشم!
صبح یک مکالمه ۱۴ قسمتی خشمگینانه و خصمگینانه! داشتم همچین...که مپرس!
وای بر زنذليل...وای بر زنذليل...وای بر زنذليل بدبخت!