آقای نیک آهنگ کوثر،
لازم میدانم به اتهامات متعددی که در چند هفتهی گذشته در وبلاگ شما عليه من منتشر شده است پاسخ دهم:
۱- ادعا شده است که تمام خرج سفر و اقامت دوازده روزهی من در در اسراییل توسط خانم گلدمن پرداخت شده است. این ادعا، صرفنظر از اینکه واقعا متعلق به خانم گلدمن باشد يا کسي ديگر، از اساس نادرست است. خانم گلدمن نيز هرگز در وبلاگ خود مطالبی را که در وبلاگ شما از قول او آورده شده، تایید نکرده است.
هزینهی پرواز از برلین تا تل آویو توسط خودم پرداخت شد که بعد هم اين هزينه توسط دانشگاه تلآویو و از بودجهی مرکز مطالعات ایران دانشگاه تلآویو به دستور آقای دکتر دیوید منشری جبران شد. هزینهی پرواز از تل آویو به استکهلم هم توسط دپارتمان رسانههای دانشگاه استکهلم، جایی که پس از سفر اسراییل من را دعوت کرده بود، پرداخت شد.
خانم گلدمن به خواست خود و کاملا داوطلبانه من را در محل اقامت خود در محلهی روتشیلد شهر تلآویو پذیرفت و اگر احیانا هزینهای برای رفت و آمد یا خوراک من متقبل شد، به دلیل ارزانی نسبی کالا و خدمات در اسراییل، باید با چهارصد دلاری که من در روز آخر به ایشان پرداخت کردم جبران شده باشد. این مبلغ نیمی از مقدار پولی است که توسط خوانندگان وبلاگهای انگلیسی و فارسی من قبل و در طول سفر به عنوان کمک مالی (Donation) جمع شده بود. نیمهی باقیمانده هم صرف هزینهی جاری دیگرم شد.
من هیچ پول دیگری بابت هیچکدام از مصاحبهها یا فعالیتها یا هر چیز دیگری از هیچکس در اسراییل یا دربارهی سفر به اسراییل نگرفتهام.
۲ – در وبلاگ شما درستی خبر آسوشیتیدپرس دربارهی
فشار دستگاه امنیتی ایران به من به هنگام سفر سال پیشم به ایران زير سوال رفته بود. ماجرای جلب چند ساعتهی من در فرودگاه مهرآباد، جز مامور وزارت اطلاعات اقای «فرجامی» و خود من، حداقل سه شاهد در صحنه داشت و علاوه بر این آقای محمد علی ابطحی و یکی از دیپلماتهای برجستهی سفارت کانادا و چند نفر دیگر که مطمئن نیستم مایل به ذکر نامشان باشند در جریان کامل اتفاقات چند روز بعد از جمله بازپرسی شش، هفت ساعته از من در ساختمان اصلی وزارت اطلاعات و بعد مراحل بعد از آن بودند.
همهی جزییات این ماجرا را پارسال پس از ترک ایران در وبلاگ «سردبیر: خودم»
شرح دادم.
۲ - پس از اینکه مشخص شد
مصاحبهی هاآرتز با من قرار است در روز آخر قبل از رفتن من انجام شود، به پیشنهاد خود خانم گلدمن که با رسانههای اسراییل آشناست، تصمیم گرفتم چند روز بیشتر بمانم تا فرصت طلاییای را که در پی مطلب روزنامهی هاآرتز پیش می آمد از دست ندهم. چون بدون استفاده از فرصتهای رسانهای به انجام رساندن یکی از دو هدف اصلی این سفر، یعنی نشاندادن روی دیگری از ایرانیان که مردم اسراییل نمیشناسند،
غیر ممکن بود.
۳ - تصمیم من بر نرفتن به مناطق اشغالی (نوار غزه و کرانهی باختری) بخاطر تاکید ماموران امنیتی اسراییل در فرودگاه تل آویو صورت گرفت. با این حال پس از مشورت با خانم گلدمن این مساله به کل منتفی شد. چرا که با توجه به ملاحظات امنیتی بسیار شدید دولت اسراییل، احتمال اینکه در بازگشت از مناطق اشغالی اجازهی ورود به اسراییل را پیدا نکنم بسیار زیاد بود.
۴ - تمرکز اصلی من در این سفر زندگی ایرانیان در اسراییل بود و تا جایی که وقت و امکانات اجازه داد در این امر کوشیدم. فشردگی برنامهها در روزها آخر حتی فرصت بازدید از مکانهای توریستی مهم شهر تل آویو را از من گرفت، چه رسد به شهرهای دیگر مانند اورشلیم که با توجه به فاصلهی مکانیشان رفت و آمد به آنها زمان زیاد میگرفت. من دوسفر کوتاه به اورشلیم کردم که اولی برای
یک مصاحبه به دعوت روزنامهی جوروسالم پست و به انتخاب آنها
در رستورانی در مرکز شهر انجام گرفت. دیگری به دعوت مدیر موسسهی ممری برای بازدید از این موسسه و صرف ناهار با مدیر و اعضای بخش ایران آنها صورت گرف که گزارش آن را در وبلاگم چند روز پیش نوشتم.
۵ - به اتهامهای منتشر شده در وبلاگ شما در مورد زندگی خصوصیام جواب نمیدهم. ولی به یقین حق کسان دیگری که به اين وسيله مورد اتهام و توهین قرار گرفتهاند برای دفاع از خود و اعادهی حیثیت محفوظ است. تنها اشاره مي کنم که خانمهایی که مورد اتهام خانم گدمن قرا گرفتهاند، با خود ایشان به طور مستقیم تماس گرفته و پاسخ اتهامهای غیراخلاقی و غیرمستندشان را داده و از او درخواست اعادهی حیثیت کردهاند.
متاسفانه این بار اول بار نیست که بر اساس گفتهها و شنیدههایي که درستی آنها غیر قابل اثبات است، به اعتبار و حیثیت روزنامهنگاران ایرانی دیگر لطمههای جبرانناپذیر وارد مي شود و اين روش، شباهت بسیاری به روش روزنامهی کیهان آقای حسین شریعتمداری دارد. این شيوه کاملا در تضاد با هدفی است که ما و شما برای رواج اخلاق و مسوولیت روزنامه نگارانه دنبال میکنیم.
با آرزوی موفقیت،
حسین درخشان