زبان تند و تیز من
آرش نازنين را اندکی آزرده خاطر کرد و اوقاتش را تلخ...به هر حال آرش با نثری لندنی پسند مرا اندکی متوجه تندخويی ام کرده است. آههه...
از شوخی که بگذريم آرشجان، هنوز طعم تلخ دوری را نچشيدهاي، هنوز مزه بیتوجهی و قولهای دروغ را مزمزه نکردهاي، هنوز ...
آرش! من که اصلا قرار نيست مهربان باشم، با که؟ با کسانی که اعتقاد دارم به آرمانهای ما خيانت کردند؟ به کسانی ما را ابزار فشار برای رسيدن به منافع سياسی و اقتصادی کردند؟ آرش! همين عمر کوتاه به من آموخته است که به سياسيون دل نبندم. از نظر من کمترین، همهشان سر و ته يک "کرباسچی" هستند!
آرش، گوبلز و سعيد الصحاف و غيره بندگان سياست بودند، بردگان حزب بودند، طوطيان بالادستیها محسوب میشدند...کارشان توجيه بود...
آيا سخن گفتن در باب حکم حکومتی اتهام ناجوانمردانه است؟ کجای کاری برادر؟ عمه من بود که به کروبی به خاطر تحميل حکم حکومتی تاخت؟
برادرجان! آنقدر تملق خاتمی و اطرافيانش گفتند که باورشان شد علیآباد هم شهری است! اگر خاتمی شل آمد تقصير او نبود! تقصير من و توی روزنامهنگار است که به هر قيمتی به کار کردن برای متملقان تن داديم!
آرش! تا در اينجا کارگری نکرده بودم باورم نمیشد که بتوانم کاری جز روزنامهنگاری بکنم! آرش! چون مثلا کاری جز روزنامهنگاری بلد نيستيم، بايد هر آنچه آقايان میپسنديدند میگفتيم و ثبت میکرديم؟
من تنها هستم. دنبال جمع کردن گروه و تيمی هم نبوده و نخواهم بود. به اين تنهايی خو کردهام چون از "تن" های وابسته بلا میخيزد. دوست دارم پاسخ بگيرم، ايرادی دارد؟ میدانم زبان تلخم خيلیها را آزار داده، ولی حاضر نيستم شيرين زبانی باشم فريبکار و نان به نرخ روز بخورم تا بار مشکلاتم کم شود.
آرش! آزموده را آزمودن خطاست. نمیدانم اميد تو و ديگران به اين جماعت چقدر دوام يابد و انتظار فرج از ايشان داشته باشي، ميل خودت است، تنها به اين میانديشم که من و تو روزنامهنگاريم، نه بنده حلقه به گوش و توجيهگر آقايان.
يا حق
تکمله:
پارسال گفته شد که دکتر معين و بعد ديگری قرار است پاسخ سوالاتم را بدهد. اگر از آن پاسخها خبری داري، لطفا مرا مطلع کن!