یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, April 20, 2006
آه ای آرش عزيز، که جان مشارکتی​ها فدای تو...
زبان تند و تیز من آرش نازنين را اندکی آزرده خاطر کرد و اوقاتش را تلخ...به هر حال آرش​ با نثری لندنی پسند مرا اندکی متوجه تندخويی ام کرده است. آه​ه​ه...

از شوخی که بگذريم آرش​جان، هنوز طعم تلخ دوری را نچشيده​اي، هنوز مزه بی​توجهی و قول​های دروغ را مزمزه نکرده​اي، هنوز ...

آرش! من که اصلا قرار نيست مهربان باشم، با که؟ با کسانی که اعتقاد دارم به آرمان​های ما خيانت کردند؟ به کسانی ما را ابزار فشار برای رسيدن به منافع سياسی و اقتصادی کردند؟ آرش! همين عمر کوتاه به من آموخته است که به سياسيون دل نبندم. از نظر من کمترین، همه​شان سر و ته يک "کرباسچی" هستند!

آرش، گوبلز و سعيد الصحاف و غيره بندگان سياست بودند، بردگان حزب بودند، طوطيان بالادستی​ها محسوب می​شدند...کارشان توجيه بود...

آيا سخن گفتن در باب حکم حکومتی اتهام ناجوانمردانه است؟ کجای کاری برادر؟ عمه من بود که به کروبی به خاطر تحميل حکم حکومتی تاخت؟

برادرجان! آنقدر تملق خاتمی و اطرافيانش گفتند که باورشان شد علی​​آباد هم شهری است! اگر خاتمی شل آمد تقصير او نبود! تقصير من و توی روزنامه​نگار است که به هر قيمتی به کار کردن برای متملقان تن داديم!

آرش! تا در اينجا کارگری نکرده بودم باورم نمی​شد که بتوانم کاری جز روزنامه​نگاری بکنم! آرش! چون مثلا کاری جز روزنامه​نگاری بلد نيستيم، بايد هر آنچه آقايان می​پسنديدند می​گفتيم و ثبت می​کرديم؟

من تنها هستم. دنبال جمع کردن گروه و تيمی هم نبوده و نخواهم بود. به اين تنهايی خو کرده​ام چون از "تن" های وابسته بلا می​خيزد. دوست دارم پاسخ بگيرم، ايرادی دارد؟ می​دانم زبان تلخم خيلی​ها را آزار داده، ولی حاضر نيستم شيرين زبانی باشم فريبکار و نان به نرخ روز بخورم تا بار مشکلاتم کم شود.

آرش! آزموده را آزمودن خطاست. نمی​دانم اميد تو و ديگران به اين جماعت چقدر دوام يابد و انتظار فرج از ايشان داشته باشي، ميل خودت است، تنها به اين می​انديشم که من و تو روزنامه​نگاريم، نه بنده حلقه به گوش و توجيه​گر آقايان.

يا حق

تکمله:
پارسال گفته شد که دکتر معين و بعد ديگری قرار است پاسخ سوالاتم را بدهد. اگر از آن پاسخ​ها خبری داري، لطفا مرا مطلع کن!