آرش عزيز!من خاتمی را جزو خودیها يا غير خودیها نمیآورم! اصلا! من خودم را نسبت به جماعت "غير خودی" حس میکنم! هر چه بيشتر دقت میکنم، میبينم که اشکال از او و يارانش نيست! اشکال از من نوعی است!
اشکال از من است که به او و یارانش امید بستم! امیدم باید به خدا میبود نه بندگانی که به حرفهای خودشان هم اعتقادی نداشتند! آرش عزیز! ما چشمانمان را بستیم، به امید روزی بهتر، سعی کردیم از یاد ببریم این جماعت در سالهای ۶۰ چه کرده بودند، و خیال میکردیم متحول شدهاند. هرچه به ایشان نزدیکتر میشدی، بوی عفن خود محوری و بازی دادن جوانترها حالت را به هم میزد.
آری، من بدبینم، کارم این است که بدبین باشم، کاریکاتوریست مطبوعاتی و خوشبینی؟ حالا هم که وبلاگنویس شدهام، بدتر از آب در آمده ام. تلخ مینویسم، آزارت میدهم، به کسانی که مایه امیدت بودهاند میتازم...
آرش، روزی روزگاری پرده کنار خواهد رفت شرمنده من و تویی که بیخودی نظر بر مجاز کردیم، و نتوانستیم واقعیتها را ببینیم. چرا؟ چون نخواستیم رویاهایمان دروغ از آب در آید.