بحث در باره حوزه خصوصی و عمومی فقط مربوط به دعواهای عادی نیست. به قول ملاحسنی مقيم کانادا، اگر کاری هر چند خصوصی. منافع جمعی را به خطر اندازد، ماجرا ديگر عمومی است:
"...صحبت من کلی است و کسی را هدف نگرفته ام ولی بنظر من یکی از راههای سالم سازی اجتماع شفاف سازی در مورد کسانی است که بنحوی ادعای جلوداری گروهی دارند میباشد.اگر ادعا مسولیت آفرین است و کسی که ادعای چنین و چنان میکند خودش را زیر ذره بین افکار عمومی قرار میدهد..."
ماجراهای خصوصی زيادی وجود دارد که منافع گروهی را مورد تهديد قرار داده است که از چشم و گوش مردم پنهان مانده. به عنوان مثال زد و بندهای سياسی بعضی افراد متنفذ در مطبوعات که منجر به حذف برخی همکاران شده است سابقهای طولانی دارد. میتوان گفت که به کسی مربوط نيست که فلان روزنامهنگار قابل خريداری شدن به خاطر ارتباط با فلان آدم حزبی يا سياسی و پس از معاملهای اندک يا بعضا چشمگير، سببساز بيرون راندن فردی شده که اربابان نامرئی از او بدشان میآمده است. يا فرضا دم انتخابات به خاطر مواضع روزنامهنگار مذکور که نمیخواسته رسانهاش تبليغاتچی سياسی باشد، عليه او توطئه کردهاند تا از دايره بيرون شود. از اين نمونهها فراوان بوده است. سوال اينجاست، آيا اينگونه معاملات که باعث حذف جريان نسبتا سالم خبری است، خصوصی تلقی میشود يا نه؟ اگر کسی از اين ماجراها بنا به هر علتی خبردار شد، بايد ساکت بماند؟
فرض کنيد من نوعی رسانهای دارم و دارم عليه فلان خودروساز مینويسم. اگر خودروساز مذکور مرا با رشوهای عملا خريداری کرد، و کسی در اين ميان خبردار شد، بايد به خاطر خصوصی بودن ماجرا سکوت کرد؟ لطفا تحقیق کنید تعداد خدمات خودروسازان به بعضی منتقدین و سردبیران مطبوعاتی ایران چقدر است! نقش مسوولان آگهی روزنامهها را به عنوان دلال فراموش نکنید!
فرض کنيد من روزنامهنگار در جلسهای غير رسمی از فردی پولی بابت تخريب چهرهای گرفته باشم. اگر شاهدی حقيقت ماجرا را افشا کند، ماجرايی خصوصی عيان شده؟
فلان جلسه سران بعضی احزاب در ويلايی در لواسانات تشکيل شده. ماجرا معاملهای بسيار ساده و چند ميلياردی بر سر سهم احزاب از فلان قرارداد در پارس جنوبی است. اگر کسی از اين ماجرا بويی برد، بايد ساکت بماند يا منافع عمومی را نجات دهد؟
...
از اين نمونهها در تاريخ ايران بسيار داشتهايم.