يکی از اشکالات عمده حزب فخيمه مشارکت، دم فرو بستن به وقت گفتن است و گفتن به وقت خاموشي، که البته ميان اغلب اصلاحطلبان حکومتی رايج بوده و هست!
فضای کاذب سالهای ۷۶ تا ۸۲ باعث شده بود که از موضع بالا با ديگران برخورد کنند و زمستان سياسی پيش رو را به فراموشی بسپارند.
برعکس خيلی از دوستان که منتقد ملاقات سران حزب مشارکت با رقبا هستند، معتقدم که اين کار به صلاح است، منتهی اندکی دير شده. مطمئنا در دوران اصلاحات امکان کنار آمدن و در عين حال، امتياز گرفتن از قدرت وجود داشت، ولی خيال نسبتا باطل بعضیها باعث شد فراتر از ظرفيت سياسی حزب تصميم بگيرند و سخن بگويند.
وقتی قبل از انتخابات زير بار رفتن حکم حکومتی را منتفی میدانستند و بعدش به راحتی آنرا پذيرفتند، ثابت کردند که يا به شعارهايشان پايبند نبودهاند و يا زارت و پورت زيادی کرده بودند.
مشاهده ساز و کار حزبی در غرب اندکی آدم را آرام میکند که میتوان همزمان با رقابت، به خاطر منافع ملی رفاقت هم کرد. نگاهی به گذشته مطمئنا راه را بر بسياری از خطاهای آينده میبندد، البته اگر حواسشان باشد!