۶ سال پیش، وقتی به کاطر کاریکاتور "استاد تمساح' بازداشت شدم، همکاران کاریکاتوریستم در یک حرکت زیبا، دور هم جمع شدند و به حمایت از کاریکاتوریست زندانی پرداختند.
امروز همان حرکت دوباره شکل گرفته.
وقتی در روزنامه نبودم تا کاریکاتور بکشم، مانا هر روز به یاد من کاریکاتوری اضافه میکشید، و بالای آن مینوشت:"به جای نیکآهنگ کوثر".
الان داشتم کاریکاتوری برای مانا میکشیدم. نه برای جبران، که برای علاقهای که به او دارم، به دوستی چندین و چند سالهمان، به حقی که گردن همه ما دارد.
مانا میخواست این ماجرا بدون سر و صدا تمام شود. به همین دلیل نمیخواست نامش را مطرح کنیم.
ماجرا خیلی ساده است. عدهای دارند آذریها را به خاطر کاری که حداکثر باید به آن اعتراضی ساده می شد میشورانند. جداییطلبهای سو استفاده کنندهای که از این فرصت میخواهند حد اکثر بهرهبرداری را بکنند.
و از همه بدتر برایم عجیب است که دانشجوها بازی خوردهاند. دانشجوهایی که باید عاقلتر باشند، جای عقل و احساس را عوض کردهاند!
چه خبر است؟ یک کمی به عقلتان فشار بیاورید! چرا نمیفهمید که به خاطر یک خطای سهوی دارید همه چیز را خراب میکنید؟
اگر در دانشگاههای ارومیه و تبریز و زنجان و... آدم عاقلی پیدا شود و جلوی این جداییطلبهای سو استفادهچی را بگیرد چه میشود؟
هنوز دیر نشده،ولی کاری نکنید که ترکیه بیپدر و مادر و جمهوری آذربایجان از آن بهرهمند شوند!