خصوصا برای اينکه خود از تبريز هستم و نيز در مطبوعات بوده و هستم.
در باره ماهيت کاريکاتور روزنامه ايران جمعه دوستان و مطبوعاتی ها آنقدر نوشته اند که نياز به توضيح اضافی نمی ماند. اما بعد از اين ماجرا نمی دانم اين برخوردها و عکس العملهای مسولين با چه توجيهی جامه عمل می پوشند. روز بعد از راهپيمايی اعتراض آميز مردم تبريز که نتيجه آن تعطيلی (بي مورد) روزنامه ايران و دستگيری کارتونيست و سر دبير روزنامه مذکور را در پی داشت اگر شبکه خبر يا شبکه های ديگر را بالا پايين می کرديد از بس موسيقی آذری پخش می شد احساس توهين به مراتب بيشتری لااقل برای من دست می داد!
يا همين امروز در خبر ها بود: سياست و اقتصاد و صنعت تهران بر پايه آذری ها می چرخد!هميشه در پس هر بحرانی تعاريف و برخورد های احساسی شايد نتيجه زود هنگام و سريعی باب ميل مسولين داشته باشد امااين چنين توهين به شعور افراد جامعه نتيجه ای جز اين نخواهد داشت که ديديم. اينکه مطلب اشتباه روزنامه ايران بعد از بيش از يک هفته تاخير در عذرخواهی حداقل وزير مربوطه همراه بود نشان از عدم درک حساسيت ماجرا داشت.
اينگونه بر خورد ها يا در موارد مشابه مثل هفته وحدت که موسيقی کردی زياد پخشمی شود به نظر من يکی از همين نقطه های سوال بر انگيز عملکرد مسولين است. انگار کردها فقط در همان يک هفته ميهمان ايرانند!