یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Thursday, June 08, 2006
چرا من جنبشی استشهادی نیستم-۲
ششم، من زندگی را از دریچه مرگ نمی‌بینم! مرگ حق است، و اگر مرگ من به زندگی انسان‌های دیگر بیانجامد، چه بسا بهتر است میرا باشم تا مانا، ولی باید خودم به این نتیجه برسم، نه اینکه بر پایه تبلیغات مغزم را شستشو دهند و توجیه‌گر مرگ شجاعانه خودم و دیگران باشم.

هفتم، اگر تنها راه حل دنیا در کشته شدن بود، که تولد معنا نداشت!

هشتم،زندگی جاده‌ای یک طرفه نیست که باید به خودت بمب ببندی و بعدش بروی زیر تانک و یا خودت را بزنی به رستورانی در فلان شهر اسرائیل یا در بازار خودت را منفجر کنی و جند یهودی دیگر را به آن دنیا ببری.

نهم، معیار پیروزی یا شکست جنگ یاران و عراق چیست؟ آیا ما پیروز شدیم؟ یا تبلیغات یک طرفه به ما چنین حالی کرد که راه رفتن روی میدان مین و یا منفجر کردن تانک منجر به شکست عراق می‌شود؟ آیا می‌دانیم که بخش عمده ای از از دست رفتگان دوران جنگ قربانی بازی‌های سیاسی بعد از سال ۱۳۶۱ شدند؟ آیا می‌دانیم که ادامه جنگ بعد فتح خرمشهر چه ضررهای مادی و معنوی وحشتناکی به بار آورد؟ چه کسانی توجیه کننده آن ضررها هستند؟

دهم، من منکر ارزش جنگجویان و سربازان و بسیجیان نیستم! برای دفاع از وطن اگر چاره‌ای جز جنگیدن نباشد، حرفی نیست! ولی وقتی بر روی خودت برچسب استشهادی می‌زنی، یعنی منطق خودت را فدای منطق دیگری کرده‌ای و اصل را بر مردن گذاشته‌ای، مرگی که نتیجه‌اش را برایت تبلیغ کرده‌اند و خیال می کنی به یقین رسیده‌ای.

یازدهم، من جنبشی استشهادی نیستم! چون نمی‌خواهم سرباز شطرنجی باشم که دیگران مرا بازی می‌دهند! سربازی که باید حتما کشته شود ...

ادامه دارد