آقا ما از خواب بیدار شدیم و این رفیق بلاگرمان زنگ زد، گفتیم پایه هستی بریم یه فیلم ببینیم، گفت هستم!
خلاصه، به سرعت برق رسیدیم به سانس آخر
این فیلم. این جک بلک لعنتی با همه ادا و اطوارهای مسخرهاش اینقدر فیلم را یک تنه بامزه کرده که حد ندارد!
وقتی خادم کلیسا که میخواهد نهایتا کشیش شود عاشق کشتی است و در ضمن از یک معلم راهبه که اتفاقا ناز هم تشریف دارد خوشش بیاید، و کل داستان در مکزیک بگدرد و ...
ملت هم که سالن سینما را پر کرده بودند. آی خندیدیم...