اينجانب آسد نيکآهنگ کوثر، برای بار هزار و شونصدم، عرض میکنم که روشنفکر نبوده، نيستم و نخواهم بود. لا اقل با تعريف رايج روشنفکری ايرانی!
در باب مسائل اخیر، عرض میکنم که معتقد به تعامل و مدارا با کسانی هستم که روش زندگیشان مثل من نیست. به عنوان مثال، اگر در ایران هم بودم، و میدانستم همسایهام همجنسخواه یا همجنسگراست، تا وقتی آزارش متوجه کسی نشده باشد، از تمامی حقوقش دفاع میکردم. اگر همکاری داشتم که همجنسگرا بود(که داشتم) تمام تلاشم را برای حفظ او در مجموعه کاری بدون اینکه کسی مزاحم فعالیتش بشود میکردم(که کردم).
اما این دلیل نمیشود که از اظهار نظر آزاد در باره مسالهای که مورد بحث است کوتاه بیایم! من قصد ندارم کسی را تشویق به این کار کنم یا بازدارم! مساله من با کسانی است که میخواهند آنرا به نحوی جا بیاندازند و توجیه کنند. تا وقتی فرم و محتوای بیانشان دچار نقاط ضعف فراوانی است، سعی خواهم کرد با روش خودم دوستان را بنوازم.
از طرف دیگر به طرفین بحث هم لینک خواهم داد.
مسالهای که برای من وجود دارد این است که آیا طرفداران این مقوله، و یا فمینیستهای نسبتا افراطی و ...با این روش میتوانند ذهن عقبمانده من و امثال من را به مسیری درست ببرند؟
اگر مبنای فمینیسم برابری حقوق زن و مرد باشد، نه تنها غمی نیست، که در مقابل چنین حقی سر خم میکنم، آنهم با عنایت به تفاوتهای زن و مرد.
در موارد متعددی دیدهام که بعضی از فمینیستها در راه دفاع از حقوق زنان، آن طرف بام افتادهاند عملا ضد مرد شدهاند. اگر قصدشان در عمل ایجاد همدلی و همراهی است، که دارند اختلافها را زیاد میکنند. اگر احقاق حق است، که هزینه را بالا بردهاند. نمیگویم سکوت چاره است. هرگز! بلکه فکر میکنم راه را دارند به خطا میروند.
برخلاف خیلیها معتقدم که ما مردها به زنان خیلی ظلم کردهایم، ولی آیا انتخاب روشهای اینچنینی بوسیله بعضی فمینیستها، ظلم مضاعف زنان به خودشان نیست؟