امروز صبح بعد از نوشتن مطلبی در باره روزنامههای اقتصادي، تصادفا يکی از همکاران روزنامهنگار اقتصادی آنلاين شد و از او خواستم آنرا بخواند.
برايم تعريف کرد که در سال ۱۳۸۱ از طرف سردبيرش ماموريت يافت عليه بهينهسازی بنويسد، و بعد هم به ايران خودرو بند کند، چندی که گذشت فهميد فريب سردبير را خورده، چون طرف هم میخواسته از بهينهسازی آگهی بگيرد، و هم از ايران خودرو باج سيبيل.
سردبير مربوطه بعدا که با خودرو
سمند اهدايی به روزنامه آمده، همکار عزيز من متوجه میشود که بازی خورده...
به اين میگويند شاهد از غيب.