گنجی را دوست دارم. به عقایدش احترام میگذارم، ولی از او پیروی نمیکنم.
گنجی خانهای را میخواهد بنا کند که پایبستش نه تنها ویران است، که هنوز ساخته نشده.
اکبرطبیعتا میتواند هر راهی را انتخاب کند، و به من و امثال من هیچ ربطی ندارد. دوست دارم به عنوان یک روزنامهنگار او را ببینم، در قامت یک منتقد.
گنجی آدمی است که به کار خود ایمان و چه بسا یقین دارد. شماتت کیهان یا سلطنتطلبان و کمونیست کارگریها اثری روی او نخواهد داشت. دوست دارم موفقیت گنجی روزنامهنگار را بیینم. بخیل نیستم که منتظر اشتباهات تاکتیکیاش باشم، ولی هنوز نمیتوانم اندازههایی فراتر از یک روزنامهنگار شجاع در او مشاهده کنم. شاید چشمان من اشکال دارد.
همین شجاعت در نقد گذشتهاش بسیار محترم است. شجاعتی که مشارکتیها و چپیهای قدرتمند دهه شصت فاقدش بودهاند و هستند. چیزی که امثال علویتبار و محسن آرمین و ...ندارند!
روزنامهنگارهای شجاع بودند که نیکسون را به پاسخگویی واداشتند. این کم نیست...
نمیدانم اکبر چه برنامهای دارد، و دنبال جیست، اما امیدوارم بداند کسانی که اطرافش را گرفتحاند مشروعیت چندانی نتوانستهاند برای خود کسب کنند و از او پلهای برای خود نسازند.