سوالی کردهاید اندر باب تکذیب یا عدم آن:
ماجرای کوه یخ را میدانید؟ فقط یک دهم آن از آب زده بیرون، الباقیاش پیدا نیست. وقتی برای قضاوت بر اساس همان یک دهم پیش میروید، نمیتوانید به بیناییتان اطمینان کنید.
وقتی بخواهید بخشی از واقعیت را نشان دهید و الباقیاش را پنهان، میشود کاری که دوست عزیز ما کرده است. علتی که در بارهاش حرفی نزدم، تمرین تحمل بود که واکنشی عمل نکنم. بر اساس سابقهای که از خودم دارم، واکنشهای من به نیم ساعت بعد از ناسزای طرف مقابل هم نمیکشد. این بار اما خواستم صبر کنم تا به دور از احساساتی شدن حرفی را جواب دهم.
خواست دوست عزیز ما این بوده که من در بازی واکنشی ایشان بیافتم و من پرهیز کردهام.
من نه تنها گفتههای مطرح شده را تکذیب میکنم، که میگویم بر اساس همان ادعای "کانتکست" باید همه چیز را در همان بعد دید. آیا من میآیم تمامی فحشهایی که به من میدهند را بدون اجازه افراد روی وبلاگم منتشر کنم؟ مگر خیال میکنید این کار نشان دادن واقعیت افراد است؟ اگر بخواهم بر فرض به کسی بدی کنم راههای دیگری هم هست.
مگر خیال میکنید سوال من که بخواهم بپرسم چگونه دوستی از ساختاری مشخص به دام فراهنجارسازی بدون اعتدال برسد، از پدری که احتمالا مسوول تربیت او بوده تهدید به حساب میآید؟ من هنوز به این نکته پایبندم که در چارچوب خانواده، پدر و مادر میتوانند باعث شکوفایی فرزند شوند، اگر این اسمش تهدید است، من رسما عذر میخواهم. من یک معذرت خواهی تقدیم به چند نفر نوشتهام که دیروز برای ویرایش به یکی از دوستان دادهام و ایشان هم فعلا از من خواسته منتشرش نکنم. این معذرت خواهی از چند نفری است که اگر خدا بخواهد فردا یا پس فردا متنش را خواهید دید.
من نه مکالمات خصوصی افراد را اینجا میآورم، و نه چیزهایی که از من خواستهاند مطرح نکنم. در زمان مصاحبههایم با افراد مختلف، بارها چیزهایی مطرح شده که خواستهاند نگویم. فکر میکنید حجم این مطالب چقدر است؟
یک بار هم گفتگویم با دوستی را آوردم که از سوی طرف سومی احساس تهدید کرد و از من خواست برش دارم. همان یک دفعه را هم اشتباه کردم.
وقت خود را عزیزتر از آن میدانم که به دام این بازی بیافتم. برای تفریح هم که شده بعضی چیزها را در وبلاگ جدید خواهم آورد. اینجا را تا حد ممکن پاک نگه دارم بهتر است. نه