دوستی نوشته بود آیا از نوشتن سختی کار و ... خسته نشدهام؟
اگر خسته شده بودم که نمینوشتم!
راستش گمان کنم وبلاگ به جز ادعای الکی کردن و حال این وآن را گرفتن وخالیبندی و ...، میتواند نوعی شرححال نویسی هم باشد. قدیم ندیمها نامه مینوشتی و ملت را در آن سر دنیا از حال و روزت آگاه میکردی، وبلاگ خیلی وسیله بهتری است، نیست؟
خیلی ازما وبلاگ مینوسیم که نشان بدهیم که هستیم، و هستیمان را نشان دهیم، گفتگویی میکنیم گاه تند، گاه کند، نظرمان را میگوییم و میبافیم، نق میزنیم، بلند میکنیم، گله میکنیم، مخ کار میگیرم، و سر آخر میتوانیم خودمان باشیم. البته نوع اغراق شده خودمان.
یکی از تفریحات من مرور مطالب گذشته خودم است و معمولا هم خودم را زیر سوال میبرم که مثلا فلان مطلب چند ماه پیش را الان هم حاضر بودم بنویسم، و میدانم چند ماه بعد هم ممکن است تاسف بخورم که چرا این مطلب را نگاشتهام
ادامه دارد