یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, August 21, 2006
و اما در باب کلاغ​سالاری:
خدمت​ تمامی کلاغ​های فراخ​هنجاردچار پاره​گی شديد ماتحت و غاز​قلنگ​های نجاست​خوار ساکن نيويورک عرض می​کنم که روزی که از سر عصبانيت، و شهوت انتقام يا هر چيز ديگر مکالمه​ای خصوصی را که هرگز اجازه انتشارش صادر نشده بود، علنی کردند- وقتی فهميده بودند که برنامه کلاغستون قرار است ظرف ۱۰ شماره به کدام سمت برود ولی آتش احساسات و خشم و شهوت و ...را نتوانتسند خاموش کنند- عرض می​شود که سرزمين کلاغستون، جايی است که همه کلاغ​ها با هم برابرند، زن و مرد هم ندارد، هر کسی کار خودش، بار خودش، آتيش به انبار خودش. کلاغ​های زن و مرد هر از گاهی به هم اعتراض خواهند کرد، ولی به هر صورت شورای امنیت در اینجا کار خود را خواهد کرد.

گفته بودم که تا پایان برنامه دهم جواب نخواهم داد، چیزی که الان هم می​نویسم جواب جواب هم نیست، فقط از سر توضیح است به بعضی از دوستانی که سوال کرده بودند.

کامل​تر بگويم که چيزی که تا ابد از نظر من خنده​دار است، تلاش مذبوحانه برای راديکاليزه کردن و شکافتن انقلابی پوسته​ای است که فکر می​کنم در طی روندی تکاملي، به کنار خواهد رفت. جوجه​ای که بايد روز بيست و يکم از تخم سر برون کند، وقتی اشتباهی روز پانزدهم بيرونش بياورند، محکوم به فناست. من "جنده​گی عاملانه زن آزاد ايرانی ساکن غرب" را اينچنين می​بينم. همين.

برای این کمترین، جیغ و داد بعضی از فراخ-فمینیست​هاست احمقانه بنظر می​آید، وگرنه بخش بزرگی از زنان آزاده ایرانی را که تلاش می​کنند زندگی مستقل و بر اساس انتخاب شخصی پیه​گذاری کنند، می​ستایم.

مثال در باب بحث با این جماعت فراوان است، ولی یکی از بحث​های اخیرم با یکی از دوستان جالب توجه است. روزی با یکی از همین دوستان فمینیست گپ​ می​زدم، که منتقد بسیاری از روابط تعریف شده و اجباری است که زنان ایرانی را قربانی کرده است. از او پرسیدم با وجود اعتقاد به آزاده​گی چرا برای ادامه تحصیل در خارج تن به ازدواج با کسی داده که انتخاب او نبوده؟ آیا همه تعاریف آزاده​گی که دنبالش بود به خاطر یک موقعیت تبدیل به کشک شد؟ او نمونه بسیاری از زنانی است که ادعای​شان سر به آسمان هفتم می​زند، ولی زیر بار ازدواج با آنکه گرین​کارت دارد یا سیتیزن کانادا و آمریکا است و یا .... می​روند.

شاید به عنوان کسی که از فراهنجار سازی در این یک زمینه خوشم نمی​آید، نظرم را می​گویم و به هیچ وجه ادعای علمی هم نداشته و نخواهم داشت. به همان عقل ناقصم می​رسد که این مساله نقایصی دارد که شاید بر عقل ناقش من ناپیداست.

به عنوان مثال، اگر طرفداران این فراهنجارگرایی و فراهنجار سازی، با ورود به زندگی خانواده​گی زنی دیگر، بدون اطلاع او، باعث کمک به فروپاشی خانواده بشوند، کارشان "عاملانه"، "اخلاقی"، "انسانی" و ... است یا نه؟ اگر مردی که زنش در سفر است، بی اطلاع همسر به سراغ زنی معتقد به "عاملیت" برود، و با او در غیاب همسر رابطه​ای "فراهنجار" ايجاد کند، اخلاقی است يا نه؟ حالا می​توان هزاران دليل فلسفی-بخوانيد "فل-سفيه" برای اين کار بتراشد، با ۱۳- ۱۴ پيش​فرض يا حتی بيشتر در باب اختیار و جبر و ...

برای من متعصب سنتی عقب​مانده واپس​گرا، اصل خانواده است، و در عین حال طرفدار انتخاب بدون اجبار شرایط محیطی هستم. من اسم خوابیدن با کسی غیر از همسر، بدون اطلاع و اجازه او را خیانت می​خوانم( حتی خیلی روشنفکر بازی در آوردم اینجا گفتم با اطلاع و اجازه! وگرنه با همانش هم مخالفم). وقتی به قول معروف "پارتنر" داری، گدایی ارگاسم از دیگران به بهانه​های مختلف و فلسفه​بازی و ... که مثلا دنباله روی "انقلاب جنسیتی" هستی و ...، اندکی کشک است. مگر آنکه این مساله را با پارتنر خود حل کرده باشی و عیال و پارتنر عزیزت هم بعدها غیرتی و مدعی نشود، و از رابطه​ات با قبلی​ها هم شاکی نباشد.

بعضی از دوستان طرفدار آزادی و عاملیت زنانه مدعی نوشته​های من در باب پیشرفت تعداد قلیلی از روزنامه​نگاران زن ایرانی با استفاده از "فراهنجار​گرایی جنسیتی" بوده​اند. برای آنکه دیده​ام زنان دیگر که از آن روش استفاه نکرده​اند دچار روابط تبعیض​آمیز محیط کار بوده​اند. نمونه​هایش را هم در روزنامه همشهری، ایران، صبح امروز و ... می​شد دید .

الان هم همکاران عزیز زن و مرد شاغل در ایران برایم خبرهای مختلفی از فضاهای مطبوعاتی می​فرستند. من گزمه نیستم، قاضی هم نیستم، دادستان هم نیستم، فقط نظرم را می​گویم. همین. به همان اندازه که"جنده​گان" آزادی دارند، من هم آزادی دارم. در ضمن لطفا از من نرخ​ها را نپرسید، بعضی​ها برای یک ارگاسم هم مجانی حساب می کنند. یادم می اید تفاوت "جنده" و "فاحشه" را در جایی خوانده بودم...ظاهرا "فاحشه" است که مجانی حال پخش می​کند. به هر صورت لغت شناسان باید قضاوت کنند.

نکته پایانی اینکه از رشد فرهنگی فاحشه​گان و "جنده​ها" بسیار خوشنودم، همینکه سطح تحصیلات و تحقیقت آکادمیک ایشان بالاتر برود، نمایانگر پیشرفت و تکامل سریع​تر یکی از قدیمی​ترین حرفه​های تاریخ است. البته باید مواظب بود "انقلاب" و انفجار جایگزین تکامل نشود!

در پایان هم عرض شود به هیچ عنوان بچه پیغمبر نیستم ولی از میان پیامبران طرفدار یوسف بوده​ام( نه داود!). یوسف مطمئنا دید زدن را دوست داشته، شاید هم "فلرت" کردن را، ولی نگذاشت دامنش آلوده شود.