امروز صبح از بس گیج بودم، زدم تمام فایل صدایی را که برای رادیو زمانه پر کرده بودم، پاک کردم. اینقدر مشنگبازی در آوردم که دلم میخواست سر خودم داد بزنم!
الان نزدیک سه ساعت است که برگشتهام خانه و هنوز نخوابیدهام، از بس حالم از کار خودم گرفته است!
تجربه درست کردن برنامه سر جایش، نوشتن آن و اجرایش هم جالب است، و سختی کار اینجاست که بیشتر خودم باید به کارم گوش بدهم و اصلاحش کنم، و واقعا جای یک همکاری گروهی برای ساختن چنین برنامهای خالی است. حد اقل میتوانی به کمک بقیه حک و اصلاحش کنی.
به قول ابوی جان، هیچ کاری به سادهگی انجام نمیشود! در بیست روز گذشته مطالعه دائمی کارهای رادیویی و شوهای تلویزیونی آمریکایی تازه مرا متوجه ظرافتهایی کرده که هیچگاه متوجهشان نبودهام. به قول یکی از نویسندگان کامنتها که نمیخواهد سر به تن من هم باشد، نه هر که سر تراشد قلندری داند.
حالا گشتن برای آهنگ مناسب و غیر تکراری برنامه هم داستانی است.
به هر حال هنوز اول کار هستم و باید همینطوری یاد بگیرم و یاد بگیرم و یاد بگیرم. برای بهتر شدن نباید غره شد! که الحمدالله ما استعدادش را شدیدا داریم!