نيکان: خب، جونت بالا اومد؟
نيکآهنگ: بازجو هم بازجوهای خانه امن! لااقل ادب داشتند! يادت رفته؟
نيکان: خب، برگرديم سر ماجرای مسائل شخصی...تو چيکار فلانی و بهمانی و بهمدانی داری؟
نيکآهنگ: فلاني، وقتی میخواد يک حرکت رو رهبری کنه، يا اينطور بشناسنش، می دونه که زير ذرهبينه، اگر خالی ببنده که ۴۰،۰۰۰ هزار بيننده داره، بايد دليل بياره. اگر بگه که در تهران دستگير شده و بازداشت و بازجويی و ... و سندی نياره، فايده نداره. خيلی از ماها بارها و بارها بازجويی شديم، ولی نمیآيم رسما ادعا کنيم، چون دليلی برای اثباتش نداريم. وقتی برای افرادی در داخل طوری مینويسه که ممکنه اونجا براشون پاپوش درست کنن، مسووله! وقتی پايبند به قولش نيست، مسووله، وقتی که خيلی راحت خيانت در امانت می کنه، مسووله! اونوقت تو میآی يک بار مسيرش رو دنبال میکنی. پيگيری خيلی ساده. به يک مدل میرسی. به يک الگو، که بشدت تقليدی از کار ديگران هم هست. ديگرانی که پيرو ساختار مذهبی دگم بودهاند و بعد ضد مذهب شدهاند. عدم پايبندي به هیچ چیز و هیچ کس، و استفاده ابزاری از همه افراد. تا اينجای کار بحثی هست؟
نيکان: ...
نيکآهنگ: خود من هم مطمئنا اگر همون دستبند نامرئی رو بردارم شايد از اون و الباقی بدتر بشم. ولی ترجيح میدم تا عمر دارم دست خودمو بسته نگه دارم. اين هم انتخابمه، ايرادی داره؟
نيکان:...
نيکآهنگ: من میگم مسوولانه برخورد کردن عيب و ايرادی نداره، خود من هم اشتباه کردم چند بار. ولی دقت کن، از اول برو اون مطالب رو بخون، ببين، بعد حرف بزن، نه اينکه مثل خالهزنکها یا داییمردکها بيافتی پشت تلفن و ورور کنی. بعدش بخوای اين ور و اونور بيافتی به زيراب زنی.
نيکان:.......
نيکآهنگ: اشتباه من اين بوده که برای اثبات اين قضايا، احساست شخصی رو هم قاطی کردم. و در اين بين ممکنه کسی هم آسيب ديده باشه، از جمله مرمرو، که ناخواسته حرفهای من ناراحتش کرده.
نيکان: هرکی ...طوفان درو میکنه....به قول استاد طلوع!
نيکآهنگ: درسته!
نيکان: خب، میبينم که نرمتر شدی...
نيکآهنگ: اشکال از شيرازی بودنه!
نيکان: در مورد بهمانی چی؟
نيکآهنگ: بهماني، مورد جالبيه. اتفاقا دوست مشترکمون خيلی خيلی وارد قضيه شده بود و به من دقيقه به دقيقه و از خونه طرف يا زنگ میزد و يا با چت اطلاع میداد...گاهی هم تصادفا همزمان با اون وبلاگش رو آپديت میکرد. بيداری با هم، خواب هم با هم، و الخ. من تنها بحثم سر اين بود با دوست مشترک عزيز اگر دفاع از حقوق زنان مهم هست، يکي از زنان هم زن اون طرفه که بیخبر از همه جا رفته مسافرت. اگر ازدواج آزاد داشتن، بهترين کار اينه که به عيالش اطلاع بده، بعد بره با يارو بخوابه. اگر هم اين خلاف قواعد پلیگامی و رابطه آزاده، پس اسم بقيه امور رو نذاره دفاع از حقوق سرکوب شده زنان. بعدا که عيال اون آقا اومد سر خونه زندگيش، و فهميد که آقای محترم از وجود اين دوست میخواسته برای دک کردنش سو استفاده کنه، حالش گرفته شد. دوست مشترک ما هم هی میگفت زنه فهميده، و ...چون اون حضرت آقا آدم تاثير گذاريه در مسائل مربوط به ايران، میخواد سالها از اين راه نون بخوره، میگم بهتره بيشتر مواظب باشه.
نيکان:...ولی زن اون آقا که بعدا از دوست مشترک تشکر کرد...
نيکآهنگ: بله، خسته نباشيد گفت. حد اقل باعث شده بود اون آقا ديوارهای خونه رو سوراخ نکنه!
نيکان: کثافت!
نيکآهنگ:الان هم میگم که دوست مشترک در مشکلاتی که برای اون زن پيش اومده و منتهی به بيمارستانی شدن اخیرش شد، ناخواسته مسووله.
نيکآهنگ: در مورد بهمدانی هم به خاطر هزار و يک دليل تفاوق کرديم که يک جا ختم بشه، اون توافق هم از نظر من محترمه.
نيکان؛ ،معامله کردی؟
نيکآهنگ: نه! مثل دو تا مرد با هم حرف زديم، و به نتايجی هم رسيديم. اون نتايج برای هر دومون محترمه.
نيکان: خب حالا چی رسيد به تو احمق خاله زنک؟
نيکآهنگ: بعدها پشيمون نيستم که نگفتم! منتهی میگم روش رو اشتباهی انتخاب کردم.
نيکان: مدرکت چيه؟
نیکآهنگ:خودت هم میدوني، ولی من بیشرف نيستم علنیاش کنم.
نيکان: نه جون ما بیسرفتر از خودت هم کسی پيدا میشه؟
نيکآهنگ: فراوون!
ادامه دارد