یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Monday, September 04, 2006
بابا اشک ما هم در اومد!


از همان وقتی که آندره آغاسی مو بلند در تنیس مطرح شد تا همین دیروز از عرصه مسابقات خارج شد، همیشه از او خوشم می‌آمده. مساله رگ و ریشه ایرانی‌اش هم جای خودش را دارد.

یکی از همکلاسی‌های دانشگاه عصبانی می‌شد که چرا از این نامسلمون خوشم می‌آید! می‌گفت پدرش ارمنی بوده و و وطن‌فروش و ...من هم می‌گفتم به همین دلیل که عاقل بوده و خانواده‌اش را نجات داده تا مثل تو یکی ابله نشود از او خوشم می‌آید!!

سال‌های ۶۸ و ۶۹ که جدی جدی طراحی را شروع کرده بودم، عاشق عکس روی جلد بروک شیلدز در ۱۹۸۱ مجله تایم بودم، و بارها از روی آن طراحی کردم. وقتی آغاسی با بروک شیلدز آشنا شد و بعدش ازدواج، فقط می‌توانستم بگویم دمت گرم! تو هم همانی را دیده‌ای که ما دیده‌ایم؟ البته او بیشترش را هم دید!!!

در هر حال دیروز آلمان‌ها انتقام خودشان را از او گرفتند! بکر آلمانی حذفش کرد...آخر او قهرمان محبوب آلمان‌ها، اشتفی گراف را از دست آنها در آورده بود و بعد از جدایی‌اش از بروک شیلدز با او ازدواج کرده بود و ...

دیروز جالب بود. مردم چنان عاشقانه بازی آندره را تماشا می‌کردند که حتی با وجود باختش به بکر، تا مدت‌ها تشویقش کردند. اشک او که در آمد، گریه آدم سنگدلی مثل ما که دیگر روان شد.

آندره، دوستت داریم!