نیکان: اعتراف کن که در خدمت قدرتی!
نیکآهنگ: اگه منظورت قدرت هست که با اون خودمو کنترل میکنم، بله!
نیکان: خیلی رو داری! مثلا تو اسم قدرت و در خدمت قدرت بودن رو چی میذاری؟
نیکآهنگ: به عنوان مثال، وقتی طرف، پسر کاندیدا به من زنگ میزنه که برای بابای من تبلیغ کن، بعد دستیارش زنگ میزنه که اگه کمک کنی به ستاد آقای فلانی، مشکلت رو حل می کنیم. من هم می گم نه! من اسم این رو میذارم در خدمت قدرت نبودن! میدونم که اگه نفع اقتصادی هم داشته باشه و نفع امنیتی، انجامش بعدها باعث پشیمونیه!
نیکان: منظور؟
نیکآهنگ: ببین، من یکهو نمیآم ۴۵۰ میلیون تومان رو خرج تبلیغات و چاپ برچسب فرد اعلا و همون کاندیدا بکنم تا وقتی رئیس جمهور شد بیام ده تا قرارداد نفتی و غیر نفتی رو به جیب بزنم و پولشو بفرستم واسه بچههام و توی آمریکا و کانادا! من به اون میگم در خدمت قدرت بودن! حالیت شد؟
نیکان: تو برای پسر ... کار می کردی!
نیکآهنگ: آهان! همینو میخواستم بگم! من برای سازمان دولتی کار کردم، نه فرد! من نذاشتم کارم ابزار تبلیغاتی بشه، وقتی هم از ایرون اومدم، هم دو میلیون پول قرض کردم، چون سازمان طلب منو به موقع نداده بود. بعد از یک سال و نیم حمالی و بدبختی هم تونستم قرضمو پس بدم. هنوز هم به یکی دیگه مقروضم. اگر این اسمش در خدمت قدرت بودند، ما هستیم! اگه حمالی توی خشکشویی و بیکاری کشیدن و ذلیلشدن، در خدمت قدرت بودنه، من که خیلی در خدمتشم. اگر روزی ۱۵ ساعت کارکردن، در خدمت قدرت بودند، بابا من ترکوندم خدمتگذاری رو!
نیکان: تو خائن داری بحث رو منحرف میکنی!
نیکآهنگ: پرسیدی، این هم جوابش بود!
نیکان: تو در خدمت قدرت بودی و انتخابات رو تحریم کردی!
نیکآهنگ: من به کسی گفتم رای نده؟ من گفتم دلیلی برای رای دادن نمیبینم، چون اگر اصلاحطلبها هم رای بیارن، به خاطر ساختار موجود هیچ کاری نمیکنند، اونطرفیها هم بعد چند مدت با مجلس دولت رو ساقط خواهند کرد. هاشمی هم با این مجلس کاری نمیتونست بکنه، مردم هم بهش رای نمیدادن. در ضمن کسانی که میخواستن با رای دادن و تبلیغ فلانی یا فلانی رو تثبیت کنند در خدمت قدرت بودن یا من؟..
نیکان: بگذریم، اعتراف کن که فاسدی!
نیکآهنگ:هستم! عاشق انجلینا جولی هم هستم! خدا از سر برد پیت هم نگذره! کاش انجلینا منو به فرزند خوندگی قبول میکرد!
نیکان: تو سید جقی با عکس اون هم حال میکنی!
نیکآهنگ: شرمندهتم. من انجلینا رو تحسین میکنم، دیدن عکسشم بهم آرامش میده. اگر منظورت خودارضاییه، لطفا یکی رو به من معرفی کن که اینکاره نیست، در ثانی ما مدتهاست یادمون رفته به چه دردی میخورده. طبیعت بس بهوت افسرده هاهه!
نیکان: پس چرا ادعای مسلمونی می کنی؟
نیکآهنگ: بحث نسبیته! فکر میکنم به طور نسبی ازخیلیها بیشتر زور میزنم باشم، ولی هنوز نتونستم چیزی که می خوام از آب در بیام.
نیکان: ولی تو اهل لاس زدنی!
نیکآهنگ: لاس خشکه یا لاس تر؟
نیکان: فرقی داره؟
نیکآهنگ: بهت گفتم،لاس خشکه رو ازش توبه کردم! لاس تر هم که شرمندهتم! به صیغه از انواع مختلفش اعتقاد ندارم!
نیکان: حالا که به ما رسید توبه کردی ناقلا؟
نیکآهنگ: اتفاقا چون میدونم کار غلطی بوده، بدون اسم آوردن از کسی میخوام بذارمش توی کتابم. توی طرحهای اولیه هم کاراکتر اون بدبختو کشیدم در حال لاس چتی و لاس تلفنی.. وبعدش ۲۰ روز روزه گرفتن و مدتها عذاب وجدان. دیگه چی؟
نیکان: تو منو ذله میکنی!
ادامه دارد