میدانی، سه سال است از همه دورم، از خانه، خانواده، زندگی، دوستان، کارم و ...
میدانی، هنوز بعد از سه سال باید برای کسانی که نمیخواهند سر به تنم باشد توجیه کنم چرا و به چه دلیل و ...
میدانی، کسی نمیفهمد بر من چه رفته، چه میرود، لزومی هم ندارد بفهمند. خودم را چنان به کله خری زدهام که کسی نمیفهمد من با این دل خون چطوری ۹ ساعت شب کار میکنم، کاریکاتور میکشم، وبلاگ مینویسم، از نظرم دفاع میکنم، باید برای کلاغستون مطلب تهیه کنم...
میدانی، اگر احمقانه است یا نه، به بعضی چیزها پایبندم، اسمش را بگذار دگماتیسم، مذهبی بودن، تظاهر یا ...تحمل اهانت به اعتقادم را ندارم. چه کنم، سیدبازی است دیگر...
میدانی، امروز باید روز شادی برایم باشد، غمگینم...
میدانی، همه کسانی که به من بد کردهاند را بخشیدهام، از همه کسانی هم که ناراحتشان کردهام هم عذر میخواهم. مردهشوی این زندگی را ببرند که به واکنشهای احساسی بسته است