یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Friday, September 29, 2006
آتش​بسی که بعد از ۱۸ سال هنوز شعله​ور است
اين ماجرای دلايل پذيرش آتش​بس برای همه ما کسانی که دلهره سال​های جنگ را داشته​ايم عجيب دردناک است. من که بدون تعارف جنگ و ادامه​اش را ابلهانه می​دانستم و به عنوان يک آدم تنبل، مجبور شدم آنقدر درس بخوانم که همان سال اول وارد دانشگاه شوم. وقتی هم ماجرای حملات موشکی شروع شد و دانشگاه​ها موقتا تعطيل، و می​گفتند ممکن است دانشجوها را هم بفرستند خط، به زمين و زمان بد و بيراه می​گفتم. نه اينکه خونم از بقيه رنگين​تر باشد، يکی اينکه اين فرهنگ شهادت توی کت من نمی​رفت، ديگری اينکه شعارهای آن سال​ها را واقعی نمی​دانستم.

الان که می​خوانم خاتمی که رئيس ستاد تبليغات جنگ بوده از عدم انگيزه جوانان برای داوطلبی سخن گفته، بيشتر دردم می​گيرد! چقدر تبليغ کردند برای گرفتن کربلا به اميد فتح قدس! وای!

حالا می​خوانی که دستور آیت​الله خمينی اين بوده که بعد آن مواظب جماعت تندرو باشند که طرفدار ادامه جنگ بوده​اند و ...
یادم نمی​رود چند روز مانده به عید ۶۷ که هواپیماهای عراقی بیمارستان مرسلین در ۸۰ متری خانه​مان را بمباران کردند و تا سه چهار روز فقط صدای لودر و کمپرسی می​شنیدی که خاک برداری می​کردند. در حیات خانه​مان به جز خرده شیشه​های خانه خودمان، جسدهای خشک شده گنجشک​ها و کبوترها افتاده بود...نمی​دانم چند نفر کشته شدند؟ بمب دیگری هم در باغ پشتی خانه​مان که متعلق به سپاه بود افتاده بود و گمانم عمل نکرده بود...

موشک​باران را یادتان هست؟...

حالا سردار رضایی می​گوید کاش ۷-۸ ماه قبل از آن تاریخ قطع​نامه را پذیرفته بودیم.

واقعا چه کسانی از جنگ و ادامه​اش سود بردند؟

باز هم یادم نمی​رود آقای ع.م. را که فامیل دورمان بود و می خواست از ایتالیا قایق تندرو بیاورد برای عملیات خلیج فارس. تمام فکر و ذکرش این بود که چند میلیون دلار کاسب است. برادران پاسدارش هم که الحمد​ا... مشغول رفع تهدیدات داخلی از طریق لو دادن آدم​های مشکوک ... مثل آن دختر ۱۳-۱۴ ساله که در سال ۶۲ اعدام ...

مگر دلالان چه کسانی بودند؟ بسیاری از ایشان معتمدین جماعت محسوب می​شدند.

چند نفر از مقامات ما بعد از جنگ به خاطر دلالی زیر سوال رفتند؟ چرا کسی یادش نمی​آید که چه طبقه​ای بیش از همه سود برد؟ وقتی هر روز می​شنوی و می​خوانی یکی دیگر از مصدومین شیمیایی روزهای آخر جنگ دارد مسیر از کرخه تا راین را طی می​کند، دردت می​گیرد! بعد از تصویب قطع ​نامه تا چند وقت ایران جواب سربالا می​داد؟ کسانی که در این مدت قربانی شدند فقط شهید شدند؟ مسوول خون آنان کیست؟ فقط صدام یزید کافر بود؟

یادم نمی​رود آن بازاری را که به ریش بسیجی​ها می​خندید که عاشقانه راهی میدان نبرد می شدند و فقط ثروتمند​تر می​شد و هزینه عشق و حال فرزند درس نخوانش را در خارج می​داد.

وقتی وبلاگ بچه​هايی را می​خوانم که آن سال​ها در جبهه بودند، هم شرمنده خودخواهی خودم می​شوم، و هم اندوهناک از سرنوشت کسانی که زندگی را در جنگ و مرگ جستجو می​کردند.

سال​ها خواهد گذشت و باز هم نخواهيم فهميد! چون تاريخ را قطره​چکانی به خورد ما می​دهند.