امروز برای زیارت دوستی از اول یانگ رفتم تا خیابان شپرد، و در شپرد هم رفتم تا کلی بعد از ایستگاه داونزویو، دو ساعتی گپ زدیم و خندیدیم و بعد هم به دوست صاحب شکم عرض شد که دوچرخه برای رفع وزن مازاد بسی مفید است.
از آنجا هم بازگشتیم. الان از پا درد ولو شدهام در تخت مبارک و میبلاگم. متر نکردم ببینم چند کیلومتر رفتهام، ولی لعنتی سربالایی بین اتوبان ۴۰۱ تا لارنس دهان مبارک بنده را سرویس فرمود. از آن طرف قول داده بودم که بعد از زیارت طبیب پیش دوستی بروم و گپی بزنیم، نای حرکتم نیست!
امروز تصمیم گرفته بودم ننویسم، که یکی وبلاگ خونم بیاید پایین، ولی دیدم طفلی این لپتاپ مظلوم عین یتیمها یک گوشه کز کرده، گفتیم دستی به سرو گوشش بزنیم تا دق نکند.
عزت زیاد.