یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Saturday, September 30, 2006
ماه مزخرف مهر
دیدم مد شده همه در باره خاطرات ناگوار کودکی نوشته‌اند در ماه مهر، و من هنوز زرت و پرت نکرده‌ام!

اول من از درس خواندن همیشه بدم می‌آمده، در نتیجه دیدن معلم و کتاب درسی و مشق بدترین شکنجه برای من تنبل بود، ولی یادم نمی‌رود معلم کلاس چهارم ابتدایی‌ام چقدر به من امید زندگی داد، خانم مفید، که اواسط سال به خاطر عمل مهره‌های کمرش بستری شد، همان سال انقلاب.

دوم، در دانشگاه بر عکس بود، منتظر آغاز سال بودم، چون واقعا دلم برای همکلاسی‌های پر شر و شور تنگ می‌شد. همینطور ببینیم چند تا به خوشگل‌های دانشکده اضافه شده! که آن هم متاسفنه فقط جنبه آماری داشت! بعدش هم باید می‌رفتیم ببینیم چند تا ساندویچی یا رستوران جدید اطراف دانشگاه باز شده! یا آن ساندویچی سر خیابان وصال و طالقانی، این ترم چه غذای جدیدی دارد! آن یکی ساندویچی چند قدم پایین‌تر از خیابان دانشگاه و انقلاب چه دارد! کدام چلوکبابی اطراف دانشگاه ارزان‌تراست و البته با غذای خوب!

سوم، الان که فکر می‌کنم، بهترین دوره تحصیلی‌ام در سال‌های دانشگاه بود و خر تو خر کلاس‌های اول مهر و نیامدن استادان که مسافر بودند یا استادان جدیدی که از جای دیگر می‌آمدند و سرکارشان می‌گذاشتیم از همه چیز باحال‌تر بود. مثل استاد معارفی که نشانی کلاس را می‌خواست، و من درب دستشویی اول گروه زمین شناسی را نشانش دادم، کنار اتاق ۱۲۹، و طفلک چند دقیقه پشت در ماند تا آنکه فهمید بیت‌الخلا است! البته بعدها که استادم شد انتقامش را گرفت!

چهارم، در دوسالی که معلم مدرسه راهنمایی بودم، اول مهر برایم خیلی دلنشین بود! بچه‌های شیطان و بدتر از خودم که باید با رفاقت و گاه قلدر بازی آرام‌شان می‌کردم! تمرین خوبی بود برای کارهای بعدی‌ام.

خلاصه ماه مهر هم عجب ماهی بود