ديروز که داشتم برنامه کلاغستون را ضبط میکردم، آنچنان گريهام گرفته بود که باورم نمیشد، آخر من که آنقدرها به عمران نزديک نبودم که اينقدر اذيت بشوم...
کار ضبط مجدد يک دقيقه اول آن سه ساعت طول کشيد، و نمیتوانستم يک جمله ساده را بدون هقهق ادا کنم، و ...
چيزی که هميشه در باره عمران صلاحی برايم دردناک بود، مظلوميتش بود. روزی که از حسين شريعتمداری پرسیدم بر چه اساسی عمران صلاحی را وابسته و خود فروخته و ... جواب صريحی نداشت که بدهد، و چه کسی است نداند قرار گيری در ليست سياه حسن شايانفر و حسين شريعتمداری و نيمه پنهان چه معنايی میدهد.
فکر میکنم يکی از دلايل بدجنسیام در مورد حسين شريعتمداری در کلوزآپی که در مورد برادر حسين کار کردم، به علاوه ظلمی که به بسياری کرده بود، ستمی بود که بر عمران روا داشته بود. يک حس انتقام. فقط عمران نبود ولی مظلوميت او را ديده بودم، و فقط در مورد ديگران شنيده بودم.
ابوالفضل زرويی خاطرات زيادی از عمران دارد. کاش او هم اين روزها فعال میشد ...چرا ابوالفضل تنبلی میکند، نمیدانم...