پروژه قدیس سازی
آیا خاتمی قدیس بود؟ آیا انسانی بود که مسوولیتی در قبال کارهای انجام شده در طول ۲۷ سال جاری نداشته است؟ آیا ...
خاتمی میگفت مردم ما نیاز به قهرمان ندارند، اما اگر خوب دقت کنید وقتی کل نهضت قائم به فرد شد، در عمل مجبور شد به چیزی که خلاف حرفش بود تن دهد. خاتمی شده بود سید مظلومی که میخواست کار کند، نمیگذاشتند. چاره هم تنها همین بود که چهار سال دیگر بماند تا نتواند کاری کند. این خیلی هنر بزرگ و شگرفی است!
عبور از قهرمان غیر ممکن بود...نه؟در طول یک سال و نیمی که از نزدیک با محیطهای بازار سهام مواجه بودهام، دیدهام که با آدمهای ضعیف تعارف ندارند، هر چقدر هم طرف آدم خوبی باشد، اگر وجودش باعث تضعیف سامانه شود، با احترام راهی خانهاش میکنند. و اما ما! برعکس، هر چقدر سیستم ضعیف شود، به بهای حفظ فرد، حفظ قهرمانمان، کوتاه میآییم. مردم ما اگر واقعا سهامدار اصلاحات میبودند، میدانستند با رئیس هیات مدیره موسسه سهامی اصلاحات چگونه برخورد کنند. اگر ارزش سهام پایین میآمد و منتهی به سقوط می شد، چه باید میکردند؟ نقش هیات مدیره شرکت سهامی اصلاحات چه بود؟ در برابر سهام مردم مسوولیتی داشتند یا نه؟ چه کسی باید خود آنها را کنار میگذاشت؟
***
مطمئنا حاکمیت به خاتمی نیاز مبرمی داشت. جناح راست به یک خاتمی بی قدرت محتاج بود. روند بازسازی جناح راست افراطی را در سالهای ۷۸ تا ۸۲ بررسی کنید. عملکرد خاتمی و دولتش، بخوانید بعضی از اعضای دولت، تا بهار ۷۸ بسیار قدرمند است. منتهی انگار نداشتن تاکتیک برای مقابله با حیلتهای جناح راست که داشت مجلس پنجم را از دست رفته میدید تدریجا ماشین تازه پنچرگیری شده اصلاحات را در چالهای پر از میخ انداخت.
خاتمی اگر مسوول قوه مجریه بود، میباید خیلی قاطعانه در برابر انحراف پرونده قتلها میایستاد. ضعف خاتمی را ما بعدها متوجه شدیم، ولی جماعت از اواسط بهار ۷۸ دانستند که میتوانند عملیات را وارد فاز دیگری کنند. مطمئنا ماجرای ۱۸ تیر تنها یک اتفاق ساده نیست. وقتی در بازی شطرنج سیاسی مهرههایت را بد چیده باشی، طرف مقابل خیلی راحت استفاده خواهد کرد. بدتر آنکه بعد از نخستین کیش، خاتمی عقب کشید و به مساوی هم راضی شد! حریف آماده بود، و خاتمی بازی برده را واگذار کرد.
بعد از ماجرای کوی و شبه کودتای ۲۳ تیر، بارها آز نزدیکان خاتمی سوال شد که چرا رئیس قوه مجریه اینقدر ضعیف عمل کرد؟ مشاورینش سالها بعد گفتند که خاتمی عملا در آن پنج روز، فرصت سوزی کرد. یک حرکت خطا، یک واریاسیون کور، کل بازی را به نفع طرف مقابل تمام کرد.
خاتمی آنقدر برای خیلی از ما دوست داشتنی است که نمیتوانیم ببینیم کسی بگوید بالای چشمانش ابروست! ایراد گرفتن از خاتمی اهانت فرض میشود و ... این همان بت پرستی است که خاتمی مدعی مقابله با آن بود، ولی متبلورش ساخت.
خاتمی قهرمان مقدس شکست خوردهای بود که عصا کش کوران دیگر شد.نمیدانم شاید اشکال از ما شیعیان باشد که قهرمانان مذهبیمان پیروزمند نبودهاند. چرا ما استراتژی بردن نداریم؟ برنده شدنهایمان هم تصادفی است. دوست داریم شکست بخوریم؟ بعدش بگوییم طرف خوب بود،مظلوم بود، معصوم بود...تعداد سالگردهای شکستهایمان بیشتر از پیروزمندیهایمان است.