یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Wednesday, October 25, 2006
آيا کشيدن کاريکاتور مسوولان روحاني، اهانت به پيامبر است؟ -۳
ماجرای کاریکاتورهای دانمارکی که پیش آمد، در جلسات مختلف بحث‌های متفاوتی داشتیم. به خاطر عضویتم در هیات مدیره شبکه جهانی دفاع از حقوق کارتونیست‌ها، و احتمالا تنها عضو مسلمان آن بودن، بارها طرف صحبت و گفتگو بوده‌ام.

یکی از سوال‌های همیشگی این بود که چرا مسلمان‌ها در مقابل هر تحریک کوچکی اینقدر حساس هستند. سوال کاملا درستی بود. پرسش من هم این بود که اگر شما این را می‌دانید، و مطمئن هستید این روش کمکی به روشنگری روشنفلکران در کشورهای اسلامی نخواهد کرد و باعث رو آمدن تندروها می‌شود، چرا با این کار خود به تندروها کمک کرده‌اید؟

معتقدم صبر اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها برای تکامل منطقی جهان اسلام، کافی نیست و در عین حال علیرغم ادعاهای موجود، احترام چندانی به اختلافات دیدگاه نمی‌گذارند. از سوی دیگر، به دلیل عدم شناخت لازم بسیاری از روزنامه‌نگاران غربی با آنچه در جهان اسلام می‌گذرد، نمی‌توان انتظار داشت مخاطبان روزنامه‌ها هم به درک متقابلی برسند.

باید توجه داشت که در مورد کاریکاتورهای دانمارکی، این هویت مسلمان‌ها بود که زیر سوال رفته بود، و کار فقط انتقاد از عملکرد گروه قلیلی از تندروها نبود!

دراین ماجرا، دیدید که سوریه چگونه خود را از باتلاق پرونده مرگ رفیق حریری خارج کرد. سفارت‌خانه‌های مختلفی در خاور میانه مورد حمله قرار گرفت و استفاده سیاسی از پیامبر اسلام در پاکستان چه‌ها که نکرد.

با دانستن حساسیت‌های موجود، آیا فکر می‌کنید بخش قابل توجهی از مردمی که حتی کاریکاتورها را ندیده بودند، و فقط با شنیدن از رهبران منطقه‌ای تحریک شده بودند، می‌توانستند به واسطه اعتماد بیش از حد و کورکورانه ، منطقی بیاندیشند؟

مشکل بزرگ موجود در بسیاری از کشورهای اسلامی، اطاعت بی‌چون و چرا از واعظان است. کافی است یک امام جماعت در پاکستان حرفی بزند، فردا سر چند نفر را بریده در معبری خواهید یافت.

در ماجرای کاریکاتور "استاد تمساح"، یکی از نزدیکان به نزد مرجعی رفته بود تا وساطت کند. مجبور شده بود در روز جمعه در میان نمازگزاران وقت بگذراند، از آنها پرسیده بود که آیا کاریکاتور را دیده‌اند؟ هیچ کس ندیده بود. اما همه شعار "اعدام باید گردد" را تکرار می‌کردند.

مطمئنا با تکامل فرهنگی منطقی مردمان جهان، بخش قابل ملاحظه‌ای از اختلافات مورد نظر رفع خواهد شد، اما باید به کار روشنگرانی که نمی‌خواهند جامعه وارد تنش شود و توسعه فرهنگی روندی منطقی را طی کند احترام گذاشت.

بر همین پایه وقتی خاتمی از کاریکاتوریستی که کاریکاتورش را کشیده تشکر می‌کند، قانون نانوشته عدم کشیدن کاریکاتور روحانیون تا حد شخص دوم مملکت نقض شده است. تا اینجای کار هم بحث مسوولیت اجرایی بالاتر از لباس روحانی شخص مورد نظر است.

هاشمی رفسنجانی را به عنوان یک عالم روحانی نمی شناسند! او همیشه یا رئیس مجلس بوده، یا رئیس جمهوری، یا رئیس مجمع! پس باز هم موضوع مرجعیت در مورد او مصداق ندارد.

الباقی مسوولان پایین‌تر هم چنین پایگاهی دارند. با آن همه، مسوولند. نه مبلغ دینی!

انتخاب شخصی من هم این است که اگر بخواهم یک مقام مسوول روحانی را بکشم، عملش را مورد نقد طنزآمیز قرار دهم، نه هویت دینی‌اش را!

***

اگر برپایه خودخواهی و خودمحور بینی باشد، می‌توان همه کاری کرد، ولی وقتی هر کار من کاریکاتوریست باعث به خطر افتادن همکاری دیگر در ایران بشود، این کمال خودخواهی و بی‌مسوولیتی است که بدون اندیشه مظلوم‌ترین گروه روزنامه‌نگاری ایران را - کاریکاتوریست‌های مطبوعاتی - به خطر بیاندازیم!

مسوولیت گروهی همه ما بالاتر از خودخواهی و خودمحوری ماست. وجود کاریکاتور در ایران برای مخاطبان بالاتر از به چالش کشیدن ارزش‌ها برایرفع عقده‌هایمان است!

الان یک کاریکاتوریست مظلوم ایرانی که از جمله بهترین‌های تاریخ ماست، به خاطر یک خطای ساده که حداکثر در حد "سهو قلم" باید با آن برخورد شود، اول زندانی و سپس آواره این سو و آن سو شده است. گروه بزرگی از همکارانش بیکار شده‌اند، مدیریت جدید از فرصت استفاده و تسویه وسیعی را در موسسه ایران آغاز کرده است.

خدا راشکر که به خاطر آن کاریکاتور، کل این هنر مطبوعاتی را از مطبوعات حذف نکردند.

"خودسانسوری" یک قسمت بحث است. ولی همه آن نیست! ممکن است بگویید همه انسان‌ها آزاد هستند، ولی آیا مرزهای خاصی وجود ندارد؟ نباید ظرفیت‌های لازم بوجود آمده باشد؟ مثلا بگوییم سکس آزاد حق همه است، ولی آیا مرزی سنی برای این ماجرا وجود ندارد؟ آیا نباید از وسایل عدم انتقال بیماری بهره گرفت تا فردی دیگر بیمار نشود؟ اگر طرف مقابل بچه‌دار شد، مسوولیت این طرف چیست؟ ... نوشیدن مشروب آزاد است، ولی باید چه شرایطی داشته باشی؟ آیا امکان رانندگی را به تو می‌دهند یا به خاطر آسیبی که به خود و بقیه می‌توانی بزنی، ممنوعیت‌هایی را برایت ایجاد می‌کنند؟

من نوعی هم دوست دارم آزادانه هر کاری بکنم، ولی جاهایی هست که می‌اندیشی مسوولیت مقدم است یا آزادی فردی؟ مسوولیت در قبال دیگران یا فقط خودت؟

مطمئنا بارها و بارها در شرایطی اول به خودم فکر کرده‌ام نه دیگران! گذر زمان به من آموخته که گاهی می‌توانم اول به دیگران بیاندیشم، بعد از آن به خودم !