من قرار گذاشته بودم وبلاگ هودر را نخوانم. بالاخره به شعور خودم احترام گذاشتهام و وقتم را با اباطیل مگس تلف نمیکنم، اما همین الان دوستی زنگ زد و گفت برو این را بخوان:
"ولی پرشورترین نامزد همانا تبعیدی عصبانی است که با وجودی که در ظاهر به این رای گیری بیرغبتی نشان میدهد، مثل اینکه در پشت پرده همهی دوستان قدیم و جدید را با پیغام و پسغام و تهدید و تشویق راضی کرده که به او رای بدهند"
خواندم و خندیدم. اولا، روز اولی که این ماجرای مسخره شروع شد، من آن بالا بالاها بودم که تقاضا کردم مرا از این مسابقه مسخره بردارند. ثانیا، قلب واقعیت به این راحتی نیست، ثالثا، من از هیچ کسی نخواستهام به من رای بدهد و دیدن نام بعضی از دوستانی که لطف کردهاند و به من رای دادهاند، بیشتر ناراحتم کرده.
از هودر عزیز که فعلا باز روی غذای دست دوم کسی نشسته و سیر شده و مست هم انتظاری نیست. پسرخوانده وزارت خاکستری که ظاهرا ۴۰ هزار خواننده روزانه داشته است و احتمالا باید همین تعداد را برای مسابقه میکشانده کم آورده. همین برای ما کافی است. بزرگ ترین برد برای وبلاگستان اگر برد محسوب شود، اثبات بیپدرخواندگی آن است!
مگس، باز وزوز کردی؟
در ضمن لیزا گلدمن هم سلام میرساند و میگوید هودر از چه میترسد که نمیآید داون تاون با هم یک قهوه بخوریم، سه نفره؟ باور کن از تو در حال آموزش زبان هم فیلم نمیگیریم، خیالت راحت باشد.