به گزارش قار قار مرکزی خبر از آمستردام، مگس پس از پرسه زدن در یکی از کافههای این شهر باز شماره تلفن حسین باستانی را گرفت و گفت ....نامرد نالوطی! کشیدن کانابیس خرج داره! ژون مادرت ما رو بشاژ!
او سپس وقتی سوار اتوبوس شد تا به فرودگاه آمستردام برود و راهی برلین شود، راننده را بغل کرد و گفت"بگذار جای منصور اصانلو تو را ببوسم! ای کارگر زحمتکش...
مگس یادش میافتد که همین چند ماه پیش از روزآنلاین خواست پولی را به حسابش در کانادا واریز کنند، پس اگر الان دبیت کارتش در جیبش باشد میتواند نقدش کند و دمی به خمره بزند. ولی نه! او به همه گفته پولی دستش نرسیده! سه شد! راستی، چند بار در پاریس پول گرفته بود...نکند در دوران سوم زمینشناسی بوده؟
او سپس یادش آمد که حسین باستانی این بولتن ساز خاتمی فرقی با احمدینژاد نمیکند و اصلا شبیه اوست، فقط کمی موهایش ریخته و عینکی است و تصادفا پریشب مهمان ژاک شیراک بوده! ای دل غافل!
و وای! هنوز نفهمیده تبعیدی عصبانی او را سر کار گذاشته، تبعیدی عصبانی هیچوقت مگس را متهم نمیکند، بلکه کاری میکند که مگس خودش اعتراف کند...مثل اعتراف به دستگیر نشدن، اعتراف به عدم بازجویی، اعتراف به اینکه پاسپورتش را در تهران از او نگرفته بودند...اعتراف که آنچه به رسانهها گفته بوده دروغ است
الان مگس در راه فرودگاه است، آخر بالش را چیدهاند و وزوز هم نمیکند. الان سر مگس بیباک گیج رفته، آه...کار کار لیزاگلدمن است! نکند این لیزای بد جنس توی بطری آبجوی او...!
الان مگس راهی برلین میشود، کلی خالی بندی آماده تحویل به گابریل کرده، و گابریل از او خواهد پرسید ماجرای روزآنلاین و بلاگرهای منتقد مسابقه چیست...
مگس، میخواست روزآنلاین را تا مدتها ببندد، همان چیزی که فیلترکنندهها میخواستند، چه خوشخدمتی خوبی میشد، ولی رودست خورد، وقتی سایت اصلی را دوباره دید که راه افتاده، فهمید چه گندی زده، و باز در خوراک دست دوم یکی دیگر غرق شده، پس دوباره گفت به خاطر انتخابات شوراها اجازه میدهم از دامین من استفاده کنید، ولی ممه را لولو برده بود. یک بار جستی مگسک، دو بار جستی، مگسک، بار سوم برو برلین.
برلین زمانی زیر بال فرشتگان بود، حالا مگس بیبال ما تکیه بر بال هواپیما زده و راهی آنجاست. آی زرشک!
ای مگس! تو قهرمان کوچک قلعه حیوانات هستی! حتی اگر بیمقداری با میروسکوپ بزرگت میکنیم!
...