امروز تولید کلاغستون یک کمی بیشتر از حد عادی طول کشید. اضافه شدن قسمت دیکته برای آخر هفته به خاطر زیاد شدن میزان غلطهای املایی در کلاغستون، وبلاگ خودم و همینطور بسیاری از وبلاگهای دیگر عامل اصلی بود که باید حالاحالاها جا بیافتد.
در این که من یکی از بیدقتترین بلاگرها هستم، شکی نیست، ولی دیروز و پریروز که داشتیم غلطهای املایی وبلاگها را بررسی میکردیم، شاخ مبارکمان در آمد! جای آقا رضا شکرالهی خالی که بیاید خشتک ملت را باد بدهد.
*****
از یکشنبه تا الان این سردرد امان مرا بریده و از آن بدتر این قرصها و کپسولهای ضد درد یا معده را سوراخ میکند یا گیج و ویجت نگاه میدارد. صبح سر کار چنان ترش کرده بودم که به خودم میپیچیدم تا ساعت کار تمام شود و بروم شربت معده از داروخانه بگیرم. با آنکه در یک ماه و نیم گذشته تنها نبودهام ولی خبرهای دیشب آنقدر زیاد بود که گمان کنم اگر در روزگار سابق بود، قطعا سکته میکردم. از ساعت ۱۱ شب تا هفت صبح تلقن قطع نمیشد، و دائم خبر میرسید و هی روی مانیتور خبرهای جدید سبز میشد،
*****
کرم عکاسی را بدجوری به تن چند تا از همکارانم انداختهام و یکی پریروز رفت ولخرجی کرد و دوربین نسبتا کاملی گرفت، چند نفر دیگر هم دارند شروع میکنند!
*****
دوست عزیزی چند روز پیش از تهران پیغام داده که به دو نفر از نامزدهای انتخابات کمک کنم. شرمنده! بهترین کمک من سکوت است که میدانید چقدر سخت است! دوست همکاری هم امروز صبح زنگ میزد و کمک میخواست! گفتم نه!!!!!!!!! بابا بهتره ما روزنامهنگار باشیم نه تبلیغاتچی!
*****
بروم به ادامه خوابم برسم، اگر هم کسی تا ساعت ۱۰ که میخواهم سر کار بروم تلفن زد، مواظب عواقب کارش باشد!