امروز صبح کار کلاغستون یک کمی طول کشید، بعدش دیدم خوابم نمیبرد، گفتم بروم توی این سرما و سوز اول زمستان تورنتو دوچرخهسواری. آقایی که شما باشید، دیدم چلوکباب خونم شدیدا پایین آمده. رفتم آش و چلوکباب خوردم به اضافه دوغ آبعلی که خوابم بگیرد!
حالا یک آفتاب مشتی هم شده بود و نمیشد عکاسی هم نکرد. امان از وقتی که دستم را از دستکش درآوردم....
این تورنتو سوزی دارد سوزستان! وقتی سوز نمیآید، حتی وقتی ده درجه زیر صفر است، خبری نیست، ولی امان از سوز!
حالا که برگشتم خانه تازه یادم آمد که میخواستم یک چیزی هم بخرم ولی امان از این شکم بیهنر پیچپیچ!