از انتخاباتی که قطعا بايد تاثير اجتماعی گستردهای بگذارد و برعکس بشدت سياسی شده، بدم میآيد. با اين همه مشارکت در امور شهری جزو وظايف شهروندی است. البته هر شهرنشينی اختيارش دست خودش است که بخواهد شهروند باشد يا نه.
میانديشم اگر اصلاحطلبان بازی را ببرند چه اتفاقی خواهد افتاد. آيا میتوانند در قالب و محتوايی جديد فضايی را ايجاد کنند که ادعايش را دارند؟ يا باز هم ماجران همان "کاچه به از هيچی" خواهد بود؟
شک دارم که در تقسيمبندی جديد قدرت، و اعتماد از کف رفته حاکميت به اصلاحيون، اتفاق خاصی بيافتد و اين گروه اگر بتوانند همت کنند و با وجود نداشتن امکانات رسانهاي، آنچنان در محلات نفوذ کنند و خادم باشند که اثر کارشان ديده شود نه تبليغات رسانه دولتي، میتوان اميدوار بود.
اگر خوشنشينان عزيز که يادشان رفته پايين تر از خيابان پاستور هم جمعيت زيادی در تهران وجود دارد بتوانند ثابت کنند که نگاه اصلاحی فقط مختص بازی قدرت نيست و میتواند در لايههای مختلف جامعه تاثير گذار باشد، شايد بتوانند در دراز مدت اثرات سياستهای پوپوليستی و دروغين احمدینژاد را خنثی کنند، ولی ماجرا اين است که آيا اين گروه سياستی هم دارد؟
فارغ از تنفری که ممکن است نسبت به احمدینژاد و اطرافيانش داشته باشيم، شايد بهتر باشد ببينيم علت نفوذ اين گروه روی بخش قابل ملاحظهای از مردم پايتخت چه بوده؟ از سوی ديگر، چرا سخنان مترقی اصلاحطلبان نتوانسته آنچنان که بايد و شايد بر دلها بنشيند؟ چندی پيش با يکی از برو بچهها در باره تاثير فلاسفه و روشنفکران در غرب گپ میزديم. اهل فکر در ايران هنرش اين است که جوری حرف بزند که تودهها آنرا نفهمند! به نظر من ترجمه افکار پيچيده و بيان ساده آنها بسيار مهمتر است. باور کنيم که ميتوان چنين کرد.
بازگرداندن اعتمادی که مردم چهار بار نصیب اصلاحطلبان کردند و ایشان قدرش را ندانستند، به این راحتیها میسر نیست. آب ریخته باز نمیگردد و انگار باید منتظر بارانی دیگر بود، اما این بار شاید بهتر باشد هم قالب را عوض کرد و هم محتوایی جدید ارائه داد. با بعضی از لاشخورهایی که در احزاب سراغ داریم، نمیتوان منتظر تغییرات گستردهای بود، ولی اگر همین بلاگرهای عاشق چشم و ابروی حزبیها، بخواهند تعارف را کنار بگذارند و از رسانههای شخصی خود، ابزاری بسازند برای مهار زیادهطلبی و دروغگویی، میتوان امیدوار هم بود. طوطی نباشیم که هدهد هادی است، نه طوطی! .
ادامه دارد