بله، امشب بعد از سینما رفتیم سری به گودبای پارتی یکی از بروبچهها بزنیم در خیابان کالج غربی، در بازگشت روی خط دوچرخه بودم که ناگهان درب یک ماشین از سمت راننده باز شد و من هم چند ثانیه در هوا بودم و همراه با دوچرخه خوردم زمین. چند ثانیه نای بلند شدن از سرجایم را نداشتم.
حالا خندهام گرفته بود و راننده بیچاره هم ترسیده بود، دوست دخترش هم تقریبا زرد کرده بود.
مچ دستم و آرنجم و ساق پایم بدجوری درد میکرد، سرم به خوشبختانه به خاطر کلاه نسبتا سالم ماند، البته ممکن است کمی تکان هم خورده باشد.
بعد هم کمی پیاده و کمی سواره خودم را رساندم خانه آرش اینا و الان هم خانه هستم با درد و کوفتهگی. البته لنگیدن اولیه رفع شده ولی درد مچ پا و ساق پا اندکی امانم را بریده. فعلا قرص و پماد ضد درد کمی شرایط را قابل تحملتر کرده.
راستش دلم نیامد برای راننده بیچاره زحمت زیادی درست کنم چون به هر حال مقصر بود، ولی طفلک با دوست دخترش آمده بودند بار که خوش باشند و حالا به خاطر این اتفاق برق از آنچه نابدترش پریده بود.