اولا، برگزاری میزگرد در جایی بسیار کوچک که خیلی هم پر سرو صداست، سختیهای خودش را برای ضبط و بعد پیاده کردن نهایی دارد. در نتیجه وقتی میکروفون حرفهای همراهت نیست(از همون درازهایی که بهزاد میبرد آورده بود تورنتو!)، کارت سخت میشود.
ثانیا، حواست باید باشد که وقتی چند نفر با هم صحبت میکنند، موقع پیاده کردن امکان تفکیک نداری! پس خیلی نباید محو صحبتها بشوی و حواست باید متوجه نتیجه کار هم باشد!
ثالثا، خودت یادت نرود قهوه بخوری! من یادم رفت!
از همه این حرفها گذشته خیلی با همه بر و بچهها حال کردم و دلم میخواست کلمه به کلمه حرفهایشان را منعکس میکردم، ولی یک جاهایی صدای پس زمینه مانع شده و محدودیت وقت هم سر جای خودش. اولش می خواستم یک برنامهاش کنم، ولی وقتی به مهدی جامی گفتم که یک برنامه برای مطالب عنوان شده کم است، گفت یک ساعتش کن! دیدم کارم سختتر میشود! چون همان شب نشستم و کل صحبتها را از اول گوش دادم و چون در ونکوور امکانات فنیام محدود بود، ترجیح دادم بیشتر کار را در تورنتو انجام بدهم.
این میکروفونی که در خانه دارم خیلی از صداهای زائد را حذف میکند! ولی چون به میکسر متصل است نمیتوانستم ببرمش ونکوور و آنجا با میکروفون دیگری کار میکردم که تازه دارد با سیستم لپتاپ من همراه میشود! خیلی عجیب و غریب است که هر دفعه این میکروفون USBیک نتیجه جدید میدهد بیرون!
به هر حال باز هم از بر وبچههای خوب ونکوور ممنونم، و خوشحالم که خیلی راحت حرفهایشان را زدند. امیدوارم باز هم در فرصتهای آینده ایشان را ببینم، همینطور دوستان دیگری که به خاطر ساعت کار یا دوری راه و یا... موفق به دیدارشان نشدم.