دیشب آرام آرام پا و زانو و شانه و دندهها هم دادشان در آمده بود و آنقدر آخ و اوخ میکردند که تا ساعت ۳ خوابم نبرد!
صبح هم بیدار شدم که کار کلاغستون را انجام دهم، سر و صدای عضلات کوفته شده مانع شد! به هر بدبختی که بود به زور قرص ضد درد کار برنامه را الان تمام کردم. حالا درد بدن یک طرف، این سردرد لعنتی امانم را بریده. خدا را شکر کلاه ایمنی سرم بود! همین دیروز بود که پویان طباطبایی شبه روزنامهنگار عکس کلاه مرا گذاشته بود در وبلاگش تا به سیبیل و ریش کوچک مثلثی من بخندد!
به هر حال، خدا را شکر، به خیر گذشت. حالا باید برای یک مناظره آنلاین که بعدا گزارشش را خواهید خواند آماده شوم. آخ!!!