بدون تعارف سواد روزنامهنگاری من در حداقل اندازه خودش است! من هم مثل خيلیهای ديگر که وارد اين حرفه شدهاند در طی سالها تجربه کسب کردهام، همين، آنهم بسيار اندک بوده است.
اين روزها داريم
اصول پايه روزنامهنگاری را مروز میکنيم، حيفم آمد به چند نکتهاش نپردازم!
بر پايه يکی از همين اصول، روزنامهنگاری حزبی که ما در ايران درگيرش بودهايم، اصلا روزنامهنگاری نيست! وقتی در روزنامه دو خردادی باشی و بر قدرتی که خودت طرفدارش هستی نظارت نمی کني، اين چه جور کاری است؟ وقتی در باره قتلهای زنجيرهای حرف میزنی يا کاريکاتور میکشي، بدون آنکه به دنبال نکاتی باشی غير از آنچه سعيد حجاريان و تيمش خواستهاند آنطوری فکر کني، اين چه جور استقلال رای و رجوع به وجدان شخصی است؟
وقتی نمیتوانی نظر مستقل و وقعی خودت را در مورد عملکرد وزارتخانهها به اين دليل که وزير مربوطه همفکر تو است بدهي، چه می کنی؟
وقتی کار تو در جهت منافع عمومی نيست و فقط منافع گروهی خاص را تامين میکند، اين چه جور فعاليتی است؟
وقتی واقعيت چيزی را می دانی و فقط برای منافع شخصی و نه درج واقعيت، چيزی را منعکس میکنی که نه واقعيت دارد و میتواند به ضرر شهروندان ديگر تمام شود، چه نگاهی در پس زمينه ذهنت نقش بسته؟
وقتی پيش از دست بردن به قلم، راجع به چيزی نظر و قضاوت شخصی داري، آيا نوشتن تو فقط توجيه آن نيست؟
و...
فروتنانه معتقدم که بعضی از ما روزنامهنگاران ظاهرا حرفهاي، فقط در حرف زدن و ادا درآوردن به اصول پايبند بودهايم، و اصلا کسی اصول را به ما نياموخت و آنها را هم به کار نبرديم.
سردبیران را که یک به یک مروز میکنم، میبینم که وقتی یک آدم حزبی یا حکومتی در صدر روزنامه نشسته، هدف و دیدگاهش نظارت بر قدرت نیست، و تبعا نمیتواند از قدرت عبور کند و ناظر بماند.
در عالم وبلاگ بازی، میتوانیم هر سگی باشیم، پاچه این و آن را بگیریم و ... ولی تا به کی؟
وقتی تو صاحب ستونی ثابت هستی، قضیه شاید فرق کند، چون بر اساس نوع قضاوت و نگاهت به تو فضایی دادهاند، ولی همان دارنده ستون ثابت بر اساس اصول از طرفداری از نامزد و یا گروهی خاص منع میشود! به عبارت دیگر، بسیاری از نویسندگان و صاحبان ستون ثابت روزنامهها و رسانههای اینترنتی فارسی زبان، آگهیبگیر و رپرتاژآگهی نویس هستند.
وقتی بیشتر پی ماجرا میروی، میبینی که روزنامهنگار بر پایه این اصول نمیتواند و نباید در ستاد تبلیغاتی و انتخاباتی هیچ کسی مشغول به کار باشد. بله، مثلا در یک روزنامه چپ کار میکنی، ولی دلیل ندارد تبلیغاتچی فلان کاندیدای چپ باشی! اگر خطا کرد چگونه بر خورد میکنی؟ با مصلحت سنجی یا با درک این وقعیت که انعکاس حقیقت بالاتر از خواست و علایق حزبی تو است؟
ادامه دارد