از خودم میپرسم چگونه ممکن است من روزنامهنگاری پايبند به اصول باشم ولی سردبيرم با اينکه آدم خوبی است، ولی کارمند رياست جمهوری است و بولتن آنجا را منتشر میکند، و ...
راستش اين سوال را من دير از خودم پرسيدم!
سردبير من مدير وزارت ارشاد است و می خواهم سياستهای ارشاد را زير سوال ببرم. مگر میشود؟
يکی از نکاتی که بسياری از ما به آن وفادار نبودهايم، مساله سکوت در برابر حقيقت به خاطر پالوده خوردن با قدرت بوده است! به خاطر لابیهايی که با اصحاب دولت و مجلس داشتهايم، بارها و بارها کوتاه آمدهايم تا رفقايمان ناراحت نشوند. آيا به خاطر رفاقت قديمیمان، حقيقت را سانسور نکردهايم؟
متهم کردن حاکميت و قوه قضاييه و الباقی به ضديت با دموکراسی و برخورد دموکراتيک سادهترين کار دنياست. ولی آيا تمام ماجرا همين است؟ آيا با کتمان حقيقت به توسعه دموکراسی کمک کردهايم يا خود مانعی بر سر راهش تراشيدهايم؟
اعتراف میکنم که بارها و بارها فراتر از سردبيران سانسورچی به اصطلاح اصلاحطلب، خودم، خودم را سانسور کردهام. چرا؟
اول، دلايلی که الان وقتی به آن میانديشم، میبينم ناخواسته بوده است. وابستگی به نگاه کلی روزنامه بدون اینکه بیاندیشم نگاه جداگانهای هم میتوانسته وجود داشته باشد.
دوم، جهل. چرا من نبايد زودتر از اين به سراغ تئوریها میرفتم؟ فارغ از روايت دولتی و ايرانی شده که محصولاتش همکارانم در بسياری از روزنامهها بودهاند؟
سوم، روابط بيرونی! رفاقت، نان و نمک خوردن و سنتهای ایرانی.
چهارم، ترس پنهان از حذف.
پنجم، عدم اعتقاد عملی به دموکراسی و فقط سردادن شعارهای دموکراتيک!
من و بسياری از روزنامهنگاران ايرانی به خاطر موقعيتهايی که فقط اعتقادی نبودهاند، به دلايل مختلف، از در آوردن نان بيشتر تا رقابت با رفقای ديگر، خواسته يا ناخواسته به دامان اين و آن افتادهايم. در اين وضعيت، آن که قربانی است، حقيقت است که به دست خودت ذبحاش کردهای.
مساله بسيار مهم، تلاقی منافع است. ما نمیتوانيم با صاحبان قدرت مرتبط باشيم و بعد مدعی برخورد عادلانه با ايشان.
الان دارم به الگوهای روزنامهنگاری معاصر میانديشم. اصلا الگويی وجود دارد؟
نه، خودم را نباختهام. بيشتر از دست خودم و محيطی که در آن بار آمده ام عصبانیام. بيشتر از اينکه فقط ادعايم ماتحت خر را پاره میکرده و تا به اين حد جهالتم را نبوغ جا زدهام ناراحتم. تازه من يکی خبرنگار و گزارشگر نبودهام، فقط نگاه انتقادیام را که بر اساس موضع شخصیام است در ستون يا فضای اختصاص داده شده منعکس کردهام. از دو ساعت پيش تا کنون از همه جوايز و عناوين تخمی که تا کنون بردهام متنفر شدهام! اين جوايز به چه بهايی بدست آمده؟ همسويی با اصلاحطلبان؟ مخالفت با کسانی که آنها مخالفشان بودهاند؟ بله، میتوانم بگويم که در زمان کشيدن کارها، بر اساس قضاوت شخصیام عمل کردهام، میتوانم مدعی باشم که هدفم انعکاس واقعيت بوده، میگويم که در خدمت شهروندان بودهام و ... ولی آيا همهاش واقعيت دارد يا توجيه است؟
ممکن است باز فراموش کنم و تمام اين حس امشب را از ياد ببرم، لطفا هر از گاهی يادآوری کنيد.
ادامه دارد