یادداشت‌های نیک آهنگ
انتشار مطالب اين وبلاگ در کيهان و رسانه​های مشابه، حرام است
Tuesday, January 30, 2007
پاسخ‌هایی که از گنجی نخواهم گرفت-۲
اکبرکسی است که تا سر حد مرگ پای حرف خود ايستاده و حتی در زندان هم کم می​آورد، باز هم اکبر گنجی بود که توانست روشنگری کند. احترام من برای اکبر واقعی دوبرابر اکبری است که فقط تبليغ شده و جان می​دهد برای عکس يادگاری انداختن. ولی باز سوال​هايم را از او خواهم پرسيد. سوال کردن از گنجي، اجر گذاردن بر يک سوال​گر بزرگ است.
...

۴- برپايه منطق گنجي، کسانی که در برابر اعدام​های ۱۳۶۷ ساکت مانده​اند، به نحوی مسوول​اند. کسانی در قدرت که سکوت کردند و ناديده گرفتند، به نحوی اين ماجرا را يا پذيرفته​اند يا اصلا قبول دارند. سوال اينجاست که اگر کسانی جرات کنند و زبان بگشايند، چه برسرشان خواهد آمد؟ به عنوان مثال سعيد حجاريان که دوست نزديک اکبر هم بوده و احتمالا واقف​تر به امور است چه بايد بگويد و چه بايد بکند؟

۵- وقتی گنجی در باب نافرمانی مدنی سخن می​گويد، احتمالا برپايه تجربيات هند و آفريقای جنوبی است. در ايران که بخش بزرگی از مردم دل​شان به حال خودشان هم نمی​سوزد، منابع ملی را از بین می​برند و به فرزندان هم می آموزند که چنان کنند، از شهروندی فقط شهرنشينی​اش را می​دانند آرام آرام رسم زندگانی مسالمت​آميز هم دارد تسعيد می​شود، يک حرکت جمعی که بر قدرت فشار بياورد از کجا سرچشمه خواهد گرفت؟ در حرکات احساسی قومي، مدتی کوتاه می​توان همياری و همبستگی ديد، ولی آيا در حد کلان قابل مشاهده است؟

۶- بخش عمده مخاطبان گنجی کسانی هستند که بعد از انقلاب زاده شده​اند. اکبر به هر حال با این نسل​ها غریبه نیست، ولی آیا توانسته با زبان این نسل​ها سخن بگوید؟ اکبر نیامده حرفش را همینطوری بزند و برود، دنبال اثر گذاری و اثربخشی است. میزان تاثیر سخنان گنجی بر جوانان ایران تا چه حدی است؟

توضیح اضافه: نگاه من به اکبر همانی است که قبلا بوده، از درون چشمی دوربین هم نکاتی را دریافته​ام که علاقه​ام به او دوچندان شده، اما علاقه مانع ایجاد پرسش نخواهد بود. اینها سوالاتی است که می​خواستم از او بپرسم، و احتمالا امکانش را نخواهم یافت.