راستش مدت زمانی کهصرف کاریکاتور دیشب کردم بسیار کوتاه بود. سوژه وجود داشت، ایده در یک چشم به هم زدن آمد، و با اینکه اصلا حال کشیدن کاریکاتور هاشمی را نداشتم و قیافهاش درنیامد، به همین راضی شدم و سریع پیادهاش کردم. کل مدت زمان صرف شده ۳۸ دقیقه بود. یعنی از زمان گرفتن خبرها تا اجرای نهایی.
این کار شاید به دل خیلیها نشسته باشد، ولی به دل من ننشسته! به چند دلیل:
۱- از قیافه هاشمی راضی نیستم
۲- چون فرصت نداشتم، نتوانستم جرج بوش را بیاورم وسط و حالت تهاجمی طلبکارانه به او بدهم.
۳- فک هاشمی در سمت راست تصویر معیوب است و بعد از دیدن دوبارهاش در روزآنلاین متوجهاش شدم.
۴- ...
و اما توجیهات:
موضوع باحال و داغ به این راحتیها نمیآید. شایان مشاطیان میپرسید مگر مجبوری هر روز کار کنی؟ ستون کاریکاتور روزانه تعریف خودش را دارد و با کار هنری متفاوت است. میزان خلاقیت و ابداع هم امری ثابت میماند و باید منتظر معجزه و اتفاقی باشی که ذهنت را به دیگر سو ببرد.
از سوی دیگر برنامه کاری من فقط روی کاریکاتور متمرکز نیست. به عبارتی داشتن سه مشغله ثابت و درس کار را اندکی سخت میکند. سوال میکنید می خواهم چه را ثابت کنم؟ میخواهم به کجا برسم؟ احتمالا هیچکس در موقعیت من نیست که وضعیت مرا درک کند. کار به من آرامش میدهد. کار باعث میشود کسانی که از قیافه من خوششان نمیآید، مرا نبینند(و بالعکس البته!). و نهایتا اینکه من معتاد کارم! باور نمیکنید؟
و اما نکته دیگر: هر گاه مسیر عادی زندگیام به خاطر تغییر مکان، آغاز دورهای جدید و ...مثل درس و غیره اندکی تغییر کرده، مدتی کوتاه وقت برای بازگشت به شرایط عادی لازم داشتهام. الان بعد از یک ماه و نیم آغاز درس، تازه دارم عادت میکنم! و حالا هم به احتمال زیاد اواخر هفته آینده به نزدیک محل تحصیل خواهم رفت و آنجا ساکنخواهم شد تا بلکه مجبور شوم کمی هم در کتابخانه وقت بگذرانم!
در عین حال با وجود همه این کارها، کاری را با افتخار قبول کردهام که شاید در آینده نتیجهبخش باشد. الان حرفش را نمیزنم. اگر درست از آب درآمد، خبرتان میکنم، اگر هم نشد، با هم خودم را مسخره کردهام!
Labels: پراکنده