سه سال پیش با یک همکار آمریکایی در باره پرونده هستهای ایران چت میکردم. اعتقاد داشت که جمهوریخواهان برای درست کردن فضای جنگی در سال قبل از انتخابات ۲۰۰۸ از آلان(۲۰۰۴) برنامهریزی کردهاند. معتقد بود آدمهای منطقی کابینه بوش کنار خواهند رفت و تندخوهای بهانه جو جانشین ایشان خواهند شد. به او گفتم سیاستمداران ایران را دست کم نگیرد، برای بقا در آخرین لحظهها هم هر کاری میکنند، و او میگفت مشکل مقامات آمریکایی هستند که در آخرین لحظهها خودشان را به خریت خواهند زد.
دولت خاتمی به دلیل مشکلات داخلی و ارتباط شکنندهاش با حاکمیت، نتوانست پرونده اتمی را به موقع جمع و جور کند، و از طرف دیگر حساب زیادتر از حد خارجیها روی هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال گذشته، خطا از آب در آمد.
با روی کار آمدن جماعت کتو شلوار پوش سپاه که زمانی جزو تندروها بودند، میشد فهمید که درحوزههای سیاست خارجی و امنیتی منطقهای، اوضاع چندان جالب نخواهد بود.
البته اگر ترکیب آدمها در وزار خارجه را هم بشناسیم، میفهمیم که از همان سالهای اول انقلاب بخشی از نیروها سپاهی بودهاند وامنیتی.
مگر رفیق خودمان گنجی در سال ۶۴ از سپاه بیرون نیامدو بعد از ورود به ارشاد راهی سفارت ایران در ترکیه نشد؟ او تازه مدل آدم حسابیترش است!
این همکار میگفت که مگر همان دیپلماتهای شما در افغانستان که همراه خبرنگار ایرنا کشته شدند، نظامی نبودن؟ به کل یادم رفته بود وقتی مرحوم صارمی در مزار شریف کشته شد، موضوع یک گزارش غیر رسمی در جلسه تحریریه روزنامه زن مطرح شد که اکثر بچههای کنسولگری ایران سپاهی بودهاند.
سال ۷۶ وقتی فروزش از وزارت جهاد افتاده بود و ساکن دبیرخانه شورای امنیت ملی، با دوستی به دیدنش رفته بودیم، آخر رئیس فدراسیون سوارکاری بود و میخواست مجلهای منتشر کند. من هم مثلا مىٰ خواستم در حوزهها نشر "بترکانم"!آنجا شده بود دفتر کارش. دو سه نفر مهمان داشت. منافی، رئیس اسبق محیط زیست که رفت، دیگری که اسمش هم یادم نیست میگفت بعضی از بچههای تند دانشگاه امام حسین علاقه شدیدی به انرژی هستهای دارند و میگویند باید حتما تا ۱۰ سال دیگر به جایی برسیم که شرایط ظهور را آماده کنیم! من هم خندهام گرفته بود و نمیشد جلوی جماعت پقی زد زیر خنده! آخر کلی از آدمهای آنجا قیافهای جذاب داشتند و عینکهای آفتابی را در اتاق به چشم میزدند.
به هر حال خیلی از حرفها را که آنجا شنیدم با یکی از دوستانم که با دانشگاه امام حسین رفت و آمد داشت در میان ذاشتم، و میگفت چنین حرفی نیست! مانده بودم معطل.
امروز که دارم مجموع وقایع ۱۰ سال گذشته را نگاه میکنم و به حرفهای همکار آمریکایی و خزعبلات دیگر میاندیشم، می بینم یا بازی بر اساس واریاسیون خاصی بوده، یا جماعت به نحوی حمقانه یا هوشمندانه فضا را به آن سمت بردهاند.
از آمریکایی جماعت انتظاری نمیرود، آنان دنبال سلطهاند و بس، ولی چرا حاکمیت ما اینقدر در فراهم آوردن بهانهها کوشا بوده؟ احتمالا همان جماعت تند رو دارند شرایط ظهور را آماده میکنند. نه؟
Labels: پراکنده