طبق معمول، جناب جغد کلاغآبادی خوابش نمیبرد و دید بهترین وقت برای درس خواندن است! فردا امتحان دارم، و حالم هم از امتحان به هم میخورد!
با این حال داشتم مبانی روزنامهنگاری را مرور میکردم رسیدم به چند نکته باحال:
اولینش که الان در بارهاش مینویسم استقلال از کسانی است که داریم پوشششان میدهیم. آیا ما روزنامهنگاران ایرانی در ساختار بیمار ژورنالیسم وطنی، توانستهایم مستقل عمل کنیم؟
مساله شاید راحت بنظر برسد، ولی وقتی مجموعه روابط ما با سیاسیون بیشتر از فالوده خوردن باشد، و در مواقعی خاص نانمان به کلامی وابسته بوده که برای ایشان نوشتهایم، یکی از اصول مهم روزنامهنگاری امروز را نقض کردهایم.
به عبارت بهتر، وقتی داریم برای کسی تبلیغ میکنیم که نان شب ما به وجود او و همپیمانانش وابسته است، دیگر کار ما در محور روزنامهنگاری قابل بررسی و تعریف نیست!
فرض کنید من نوعی به آقای ایکس بابت قرضی و یا هدیهای مدیون باشم، به عبارت به او بدهکار خواهم بود. آیا مطلبی که در براهش مینویسم، و مردم هم خبری از این ارتباط ندارند، واقعا مستقل است؟ تعداد جملاتی که پس و پیش کردهام که ارادتم را به او ثابت کنم، برای مخاطب عادی و گذرا شاید ملموس نباشد، ولی مطمئنا برای کسانی که طرف را میشناسند بسیار مشخص است.
من که خودم بارها و بارها در این باب خطا کردهام. طرف رفیقم بوده، جوری نوشتهام که به او بر نخورد. همان رفاقت هم مانع انعکاس واقعیت بوده است. واقعیت این نیست که دروغ نگوییم... وقتی بخشهایی را به عمد پنهان میکنی وتنها مواردی را مینویسی که اهمیت چندانی ندارد، قلب واقعیت کردهای.
در ایران وجود روزنامههای حزبی مشخص و یا ظاهرا غیر حزبی، کار را اساسا خراب میکند، چون خواه ناخواه در محیطی پرورش مییابی که ارزشهایش ناقض استقلال روزنامهنگار از حزب و قدرت است.
Labels: روزنامهنگاری