الان بعد از ۲۶ ساعت میخواهم بخوابم. یعنی اگر خستگی اجازه بدهد!
ظهر مجبور بودیم برویم جلسه با وزیر مهاجرت انتاریو که حامی بزرگ دوره تحصیلی ما شده است. بعد هم باید با یکی از استادها در باره مشقم مشورت می کردم.
عکسهای باحالی هم از طرف انداختم ولی جان شما حالش نیست از دوربین پیادهشان کنم!
یکی از مسائلی که داریم یاد میگیریم این است که در مواردی که "تلاقی منافع" داریم، مطلب انتقادی، هر چند صحیح هم ننویسیم! چرا که باعث میشود روزی روزگاری که خواننده متوجه مساله میشود، اطمینانش را به نویسنده از دست بدهد. به هر حال نکته بر سر این است که اگر شما مثلا با شخص وزیر خرده حساب داشته باشید و بروید با او گفتگو کنید، یا از او انتقاد نمایید، دلایل انتقامی و شخصی شما مانع بروز نقد سالم خواهد شد و کارتان باطل است. به عبارت دیگر بخش عمده کارهای ما در طول سالهای گذشته باطل محسوب میشده است!
الان هم قبل از خواب داشتم چند تا مقاله میخواندم و سعی میکردم موضع نویسنده فراتر از خبری که تحلیل کرده بود را استنباط کنم، و نکته آنجا بود که چقدر خوانندگان این طرف دنیا به این مسائل حساس هستند که آیا ناقد قصد تسویه حساب دارد یا نه. این نکته هم برای من نوعی هم نوعی مشکل درست می کند که اگر فرضا کسی از من انتقادی میکند، آیا واقعی است یا بالفرض برای اضرار است بابت خرده حسابی قدیمی یا انتظاری که داشته و برآورده نشده؟ پس کار من منتقد نوعی هم سخت میشود در نقد دیگران!
نهایتا مساله این است که آیا میتوانیم متعادل باشیم یا نه؟
الان من یکی خوابم میآید و نمیدانم تعادل اصلا چی هست!
Labels: پراکنده