در این هیاهوی بسیار بر سر آبگیری سد سیوند، نمیدانم چرا کسی نمیپرسد این سد بر اساس کدام مصوبه ساخته شده؟ کدام هیات دولت تصویبش کرده، در دوران کدام دولتها ساخته شده، و ...
این سد که در دوران احمدینژاد از آسمان نازل نشده است! چرا فراموش میکنیم که برای ساخت یک سد پروسههای زیادی لازم است. کدام خل و چل و دیوانهای آنجا را برای ذخیرهسازی آب مناسب تشخیص داد؟ کدام نماینده مجلس به سازمان منطقهای آب فارس و استانداری و وزیر فشار آورد، کدام مسوولان محلی و منطقهای در نماز جمعه و سخنرانیهای مساجد منطقه شعار دادند که مشکل کم آبی منطقه با این سد حل میشود، کدام کارشناسان پدرآمرزیدهای گزارش آبخیزداری، زمین شناسی، اقلیمشناسی آنرا تهیه کردند؟ در زمان کدام وزیر فشار زیادی برای ادامه ساخت سد آورده شد و مخالفان چه میگفتند و چه کسانی بودند؟
سکوت جماعت مسوول در دوران هاشمی و خاتمی بیشتر از اینکه سیاسی باشد، مربوط به ندانمکاریهایی است که کسی نمیخواهد در بارهشان حرفی بزند.
به قول استاد عزیز درس روزنامهنگاری جستجوگرانه، از منابع قابل دسترسی گرفته تا منابع پنهان، میتوان سر درآورد و از گزارشهای مختلف فهمید که ماجرا چه بوده. با وجود آنکه بسیاری از مدارک دست از ما بهتران است، ولی باور کنید میشود با یک جستجوی منطقی از مسووالان سابق، از ریز گرفته تا درشت، فهمید که ریشه این نابسامانی کجاست؟
از سید محمد بهشتی بپرسید آیا در دورانی که در سازمان میراث فرهنگی بود، گزارشی در باره آسیبهای احتمالی سد و منبع آبی به پاسارگاد و منطقه وارد میشود یا نه؟ از نمایندگان استان فارس سوال کنید سوابق سد سیوند چه بوده؟ از فرمانداران قدیمی بپرسید، از انجمنهای محلی، از بچه مدرسهایها از ساکنان منطقه، ببیندی پیمانکار که بوده، آیا میتوان فهمید پیمانکار در همان زمان چند قرارداد دیگر با وزارت نیرو داشته؟ از سازمان محیط زیست گزارشهای مرتبط با منطقه را بگیرید. پس سازمان جنگلها به چه دردی میخورد؟ و...
همه ما میتوانیم تا ابد داد و فریاد کنیم، ولی تا وقتی به ریشههای مساله پی نبرده باشیم، ماجرای سد سیوند آخرینش نخواهد بود.
و اما قسمتی که من رویش حساس هستم! لطفا گزارشهای مالی سد را استخراج کنید و ببینید احتمالا منافع ساخت این سد به جیب چه گروهی رفته، در ضمن پیشاپیش بگویم که سود سدسازی در ایران برای گروههای خاصی کم نیست!
پس لطفا همزمان با تحصن و داد و فریاد، اندکی جستجو هم چاشنیاش کنید که واجب است!
Labels: پراکنده