هر کاری کردم موقع سال تحویل خواب باشم، نتوانستم! خوابم نیامد!
کلی تلفن از خاله و مادر بزرگ و رفقا را نشنیدم، چون زنگ موبایل را بسته بودم.
صبح هم بعد از آنکه دندان طمع را نگاه داشتم و رویش را روکش کشید جناب دکتر، به خانه بازگشتم و مرض فیلم تماشا کردن مثل خوره افتاد به جانم...
الان چند دقیقه مانده به سال نو شمسی، نشستهام پشت این لپتاپ فزرتی عزیز و تنها کاری که میتوانم بکنم آرزوی خوشبختی برای همه است.
الهی! به خدا من صبر ایوب ندارم! به داد این بندهات برس!
الهی! مردمی که میشناسم هم چنین صبری ندارند!
خداوندا! به مایی که صبر ایوب نداریم، هر چه سریعتر کمک کن!
Labels: سال نو