مهمانی سر کلاس و بعد از کلاس
امروز "پاتلاک" داشتيم، يعنی هرکسی لقمه خودش را آورده بود و همه از مليتهای مختلف چيزی آورده بودند و با ديگران تقسيم کردند. من تنبل هم کباب کوبيده سفارش دادم و سالاد شيرازی و با آقا مرتضی رفتم گرفتيم و خانم ايشان هم يک چلو مرغ اساسی درست کرده بود.
جای شما خالي، ترکيديم!
بعد برگشتیم خانه و من هم باید کار روز آنلاین را انجام می دادم، ساعت ۵ هم راهی خانه استادمان شدیم که بچهها را مهمان کرده بود. خدا خیرش دهاد. اگر آنجا نمی رفتیم و قر نمی دادیم، این هم خوراک که ظهر خورده بودیم میشد چربی و دنبه!
حالا وسط قر دادن، این عضله پشت پای ما گرفت، با هزار زور و بدبختی و بدون اینکه به روی مبارکمان بیاوریم، بلند شدیم و ترقص فرمودیم.
هوای تورنتو بعد از مدتها محشر بود و گرم. حالا هوای داخل اتاق را بعد از رقص جماعتی از روزنامهنگارهایی از ملیتهای مختلف در نظر بگیرید.
هندیها و پاکستانیها و برزیلیها و پرو و کلمبیا و ...ولی هیچ چیز رقص ایرانیها نمی شد! حالا استادها هم آمده بودند و میخواستند ایرانی برقصند! به این میگویند گفتگوی تمدنها! جای آسد ممد آقای خاتمی هم خالی بود که با آن کمر دردش کمی میرقصید و اشاعه گفتگو میفرمود!
الان برگشتهام خانه با عضلاتی دردناک و قلبی مطمئنه! کمی از فیلم اخراجیها را هم دیده....
فردا باید هزار و یک کار انجام بدهم...واویلا!
Labels: پایان ترم