به نقل از پرشین کارتونزمن هنرمندم و كارم سياست نيستحسن كريمزادهبه نام خداي صلح و دوستي. اندك مدتي است در حاشيه خبر اعطاي لقب «F.U.N» به اينجانب، مطالبي بين دو نشريه روزانه تبادل و مطرح شده كه لازم ميدانم براي روشن شدن اذهان گردانندگان دو روزنامه محترم كيهان و اعتماد ملي و نيز براي جلوگيري از (خداي ناكرده) كدورت اين دو جريده كه از بطن مردم ايران و براي آنان هستند نكاتي را عرض كنم. حتما دوستان نزديكم تاييد ميكنند كه در رفتار روزانهام هم با حساسيت فراوان، مراقب آنم كه كدورتي بين همكارانم ايجاد نشود و از آن مهمتر اينكه من مسببش نباشم. چرا كه من هنرمندم و قرار هم نيست كه تنش و آشفتگي ايجاد كنم.
اما درباره عنوان «F.U.N» يا «دوست سازمان ملل متحد» كه نميدانم چرا بدين اندازه بزرگ جلوه داده شده؟ و چطور به «جايزه» مبدل شده است؟! بايد عرض كنم كه اين «عنوان» در اختتاميه نمايشگاه گروهي كاريكاتور ژنو كه در حاشيه پنجمين جشنواره فيلم حقوق بشر برگزار شد (و سال پيش نيز فيلم يكي از كارگردانان زن ايراني در همين جشنواره به نمايش درآمده و جايزهاي را نصيب خود كرده بود) در قالب يك كارت و بهطور شفاهي از طرف نماينده يكي از اسپانسرهاي اين جشنواره، يعني كميته ارتباطات و اطلاعات عمومي سازمان ملل (اروپاي غربي) به كاريكاتوريستهاي شركتكننده اعطا شد.
همچنين شفاها اعلام شد كه اين عنوان به جهت فعاليتهاي هنرمندانه در راستاي ايجاد صلح و دوستي در جهان به كاريكاتوريستها اهدا ميشود. پشتوانه اين انتخاب نيز براي بنده، صرفا انتشار طرحهاي يكي – دو ساله اخيرم در مطبوعات كه با موضوعات بشردوستانه و در مقاطعي خاص همچون كشتار غيرنظاميان عراقي در جريان حمله نظاميان آمريكايي، اهانت ناجوانمردانه و ناشايست كاريكاتوريستهاي دانماركي عليه پيامبر عظيمالشان اسلام(ص) و نيز تجاوز نظامي رژيم اشغالگر قدس به خاك لبنان بوده ولا غير. حتي در برخي موارد قلم طراحيام عاجز از آن بوده كه افكارم را به تصوير بكشد، لاجرم به تقرير مقاله پرداختهام كه منتشر و ثبت شده است. به عنوان مثال در زمان اهانت كاريكاتوريستهاي دانماركي، (قبل از هر كاريكاتوريست ديگر) مطلبي با عنوان «محاوره يا محاوله تصويري» نوشته و منتشر كردم كه در آن به سوءاستفاده سردبير «يولاندز پستن» از «حق آزادي بيان» و نيز بازيچه شدن همان كاريكاتوريستها توسط سياستمداران پشت پردهنشين اشاره كردم...
اين دست به قلم بردنها در قالب نوشتار يا طرح – به ويژه در اين مورد – نه تنها از سر وظيفهاي است كه در قبال دين پرعطوفت خودم احساس ميكنم، كه از سر دلسوزي براي هنرمنداني نوشته و ترسيم كردهام كه ارزش و اعتبار اين تواني كه پروردگار در اختيارشان گذاشته را به گوشهچشمي از سياستمداران برتريخواه و قدرتطلب نفروشند و در بياني ديگر «فقط كاريكاتور بكشند، نه اسلحه!»
مطلبي در باب كتابچه تصويريام با عنوان «حقوق بشر» مطرح شده است كه خالي از لطف نيست ذكر كنم اين كتابچه كه به لطف و با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به چاپ هفتم رسيده است، در بر گيرنده 30 طرح انتقادي نسبت به 30 ماده «اعلاميه جهاني حقوق بشر» است كه همانطور كه در مقدمه كتاب نيز آمده «ژستي خيرخواهانه اما نوميدانه» تلقي شده است. همانطور كه از پوشش كاراكتر طرحهاي اين كتاب مشهود است طرحها جغرافياي خاصي را مورد هدف قرار نداده است و بسيار كلي است. چون معتقدم اين 30 ماده آرماني در هيچ جاي جهان جنبه عيني پيدا نكرده است.
در جايي عنوان شده است كه اينجانب در سمينار كاريكاتوريستهاي سياسي سازمان ملل، با چند طراح اسرائيلي! نشست و برخاست داشتهام! كه با اطمينان خاطر و بهطور قطع آن را رد ميكنم. چرا كه نه نام ايشان به گوش بنده خورده است و نه كوچكترين سنخيتي با آنها داشته و دارم. شايد استناد نگارنده اين ادعا، نمايشگاه گروهي كاريكاتور نيويورك (اواسط سال 85 و با عنوان ترسيم كاريكاتور براي ايجاد صلح) باشد كه از بنده درخواست شده بود تعدادي از كارهايم را براي اين نمايشگاه ارسال كنم و من هم تعدادي از كاريكاتورهاي انتقادي ضد جنگم را برايشان ارسال كردم و تنها خبر برپايي آن به اطلاعم رسيد و ديگر هيچ.
هرچند از حضور نامهايي كه از آنها به عنوان «اسرائيلي» ياد شده است؛ در نمايشگاه گروهي نيويورك، هنوز هم ناآگاه هستم اما تاكيد ميكنم وجود مليتهاي مختلف در نمايشگاههايي از اين دست، امري است طبيعي. همكاران كاريكاتوريستام تاييد ميكنند كه سالانه در صدها نمايشگاه و مسابقه شركت ميكنند و حتي برنده جوايز نخست ميشوند آن هم بدون توجه به اينكه چه كسي از چه كشوري در آن نمايشگاه شركت داشته است، چرا كه مهم، مفهومي است كه در طرحهاي هنرمندان ارائه ميشود.
و اما، دوست ندارم در مورد مسالهاي كه مربوط به 17 سال و اندي پيش است و به تازگي دستمايه برخي ادعاها عليه بنده شده است به اصطلاح نبش قبر كرده و مقولهاي را بشكافم كه هنوز هم در پيشگاه خدايم با اطمينان خاطر خودم را مبري از اتهام «اهانت به امام راحل» ميدانم و از بد روزگار، نه «يكسال»، كه 10 سال حبس تعزيري بر دوش من 17 ساله گذاشته شد و پس از تحمل كيفر 2 ساله، با عفو مقام معظم رهبري، به آغوش خانواده و ادامه تحصيل در هنرستان برگشتم و همواره سعي كردم با عملكرد و سوابق مثبت خود در عرصههاي هنري، اين اتهام ناخواسته و سنگين را از دوشم كنار بزنم. بنابراين نه تنها از اين مقوله به عنوان نقطه درخشان كارنامهام، خرسند نيستم و آن را در مصاحبههايي (كه ادعا شده «با افتخار» انجام دادهام) كه ندادهام؛ مطرح كردهام، كه به شدت با هرگونه اهانت به شخصيت و مقام انسانها – به ويژه مردان بزرگ تاريخ – مخالفم.
معترفم بسته به روحيه و اعتقاد شخصي و ديني من، اگر روزي احساس كنم هنرم كوچكترين آزردگي براي هر كسي در جهان – و به خصوص براي هموطنانم – ايجاد كرده باشد، نه تنها خودم را نميبخشم كه قلمم را بوسيده، كنار خواهم گذاشت، چرا كه من هنرمندم و از آن مهمتر مسلمان. پس كار من و رفتار من چيزي است مبتني بر احساسات، عجين شده با عطوفت و احترام، نه تهمت و افترا و نشر اكاذيب كه از نظر شرع گناهي است كبيره و از نظر قانون، جرمي است قابل پيگيري.
شاد و پيروز باشيد
Labels: حسن کریمزاده